یکی بود چی دیده بود
که خیلی ترسیده بود
به گمانش هیولا، خندیده بود
زیر تخت خوابیده بود
یکی با دندون تیز، اصلا هم نبود تمیز
بگو من چیکار کنم؟ کیا رو خبر کنم؟ هیولا بیرون کنم؟
برق رو من روشن کنم؟ مامان رو خبر کنم؟ برق رو روشن میکنم!
هیولا انگار نبود. هیچکسی اونجا نبود.
از تو پنجره شاید پریده بود. اما بیرونم فقط ستاره بود. ستاره خندیده بود.
پرنده خوابیده بود. جیرجیرک آواز میخوند.
بیخودی ترسیده بود.
شاید که چون فیلم بدی رو دیده بود .
شاید هم غذا زیادی خورده بود.
آخه جز فرشته، هیچکسی نبود.
وقتی که دعا کنی. حرفای خوب بزنی.
خدا هم فرشتههایی میفرسته که دوست داری.
میدن کنار تو یکی یکی نگهبانی
تا مواظبت باشن تا وقتی که بیدار بشی
میتونی فرشتهها رو ببینی؟
کافیه به خوبیا تو فکر کنی.
تا فرشتهها رو تو خبر کنی.
همیشه خدایی هست به یادمون
عزیزم بخواب آروم
همیشه خدایی هست کنارمون
هرجایی که ما بریم
همیشه خدایی هست کنارمون
هر غمی که ببینیم
همیشه خدایی هست به یادمون
کافیه به خوبیا تو فکر کنی.
تا فرشتهها رو تو خبر کنی.
همیشه خدایی هست کنارمون
عزیزم بخواب آروم
اگر کودک شما کابوس دیده است یا از تاریکی ترسیده است با آرامش و لبخند این شعر را برایش بخوانید تا آرام شود. این شعر با هدف کاهش ترس بچهها از تاریکی و هیولا نوشته شده است.
از راه های کاهش ترس ایجاد اعتماد به نفس در افراد است. برای ایجاد اعتماد به نفس در کودکان رفتار و گفتار خانوادهها نقش موثری دارد. اینکه کار خوب آنها را ببینید. به آنها احترام بگذارید و محبت کنید. آنها را با دیگران مقایسه نکنید و اینکه به آنها اعتماد داشته باشید. نگرش کودکان به خودشان بازتابی از نگرش خود شما به آنهاست.
YOU ARE READING
استرس کابوس
Short Storyسالها پیش در قلعهای، چند هیولای عجیب و غریب زندگی میکردند. آنها دوست داشتند در زندگی آدمها تاثیر داشته باشند. دوست داشتند بودن و نبودنشان برای آدمها تفاوت ایجاد کند. دوست داشتند برای آدمها مهم باشند. آدمها آنها را ببینند، به آنها توجه کنن...