د.ا.ن هري
زين پاشووو بايد بريم الان اتوبوس ميره
هري بزار بخوابم فقط پنج مين
با لگد زدم به پشتشگفتم بايد بريم مگه يادت رفته؟؟؟؟
اههههههه پاشدم باو
جالبه اون با شلوار جين و همون تيشرت مشكيش خوابيده بود و حتي به خودش زحمت نداد موهاشو مرتب كنه كه البته اين عاديه چون زين هميشه موهاش بهم ريختس.
خب امروز قرار زندگيمون عوض شه.
رفتيم جلوي اون عمارتربزرگ و يه غول بيايوني جلومونو گرفت و بااون صداي كلفتش گفت اينجا چي ميخوايد؟؟؟
من سعي كردم قيافم و جدي كنم و گفتم اممم ما براي تست ورودي اومديم يعني خب ما شنيديم كه شما كسايي كه خانواده ندارن ودستشو اورد بالا و رسما بهم گفت دهنتو ببند و بعد به دوستش اشاره كرد تا مارو ببره تو يه احساس خوشحالي اومد سراغم ولي نميدونم كه قرار اونجا چكارمون كنن به زين نگاه كردم كه يكم استرس داشت
زين؟؟؟خوبي؟ سرشو تكون داد و موهاشو از تو چشماش داد بالا مارو به يه سالن بزرگ تو يه عمارت بزرگ بردن
همينجا بمونيد تا خانوم تشريف بيارن چند دقيقه بعد صداي پاشنه هاي كفش تو سالن بزرگ پيچيد و يه....يه دختر؟؟؟
لابد خيالاتي شدم اخه اون اون فقط بهش ميخوره ٢٠سالش باشه(٢١-_-) ولي چشماش سرد و چهره اش خيلي جدي و مغرور بود.
خب شماهم جز تازه وارداييد؟
منو زين سرمونو تكون داديم و يه بله زير لب گفتيم.
خب لري اونارو ببر و اتاقاشونو نشونشون بده و تمام اطلاعات كافي رو بهشون بده منم ميرم ببينم والريا كجاس
و بعد رفت دهنم از تعجب شد يه پا غار خدا به خير كنه
فكر نميكنم به همين راحتي مارو قبول كرد
هري؟؟ زين زد به پهلوم و مارو بردن يه راهرو بزرگ وقتي از اسانسور پياده شديم كلي اتاق جلومون بود و اون مرده كه اسمش لري بود شروع كرد توضيح دادن
خب شما فعلا تو اتاق افراد معمولي ميمونيد و خودتونو اماده ميكنيد اتاق افراد ارشد طبقه بالا و طبقه اخر هيچ مس حق تداره وارد شه غير از خانوم رابينسون شما ساعت ٩ صبح سالن غذاخوري پايين ميايد و صبحانه ميخوريد و بعد تا ساعت ١٢ تمرين داريد و بايد به تموم فنون رزمي و سلاح سرد و گرم مسلط بشيد از ١٢ تا ٢ بيكاريد و ساعت ٢ براي صرف ناهار به همون سالن ميايد و اگر دير بيايد از عذا خبري نيست از ساعت ٥ هم تمرين هاي ويژست كه كار با سلاح هاي پيشرفتس ساعت ٨ وقت شامه و بعد از ساعت ١٠ كسي حق نداره از اتاقش بيرون بياد اون اتاقامونو نشون داد و كنار هر اتاق يه پايه باريك بود براي اثر انگشت و فقط با اثر انگشت خودمون باز ميشد حالا ميتونيد استراحت كنيد تمرين هاي شما از ساعت ٥ شروع ميشه
اممم اقاي... گري هستم لري گري
اها آقاي گري ميشه بدونيم چطور ميشه عضو گروه ارشد شد؟
اونا هر ماه ازتون تست ميگيرن و اگه موفق از تست بيرون بيايد شمارو تحت نظر دارن و تست هاي بيشتري ميگيرن وقتي كاملا اماداه بوديد شمارو عضو گروه ارشد ميكنن.
سرمو تكون دادم و منو زين به اتاقامون رفتيم خب راستش بد نبود يه تخت يه نفره كنار پنجره و يه ميز و اينه و يه در كوچيك كه فك كنم سرويس بهداشتي باشه و يه چندتا قاب عكس رو ديوار كه نامفهوم بودن ساعت ١:٤٠ پس يه دوش گرفتم و رفتم اتاق زين اونم دوش گرفته بود و باهم رفتيم سالن غذا خوري
وووو اينجارو چه شيكه
فكر ميكردم همه الان مثه وحشا به غذا حمله كنن خخخ
اونا مرتب جلو ميرفتن و هرچي ميخواستن بر ميداشتن و كلي غذا اونجا بود كه من حتي اسمشم نمي دونستم
من و زين نشستيم و يه پسر با موهاي بلوند اومد جلومون نشست هي گايز شما تازه وارديد؟ لهجه ايرلندي داشت و خيلي بامزه بود زين خنديد و گفت اره تو هم تازه واردي؟
اونم با سرخوشي راستش نه من جز اولين نفرات اينجام و الانم اخرين تست و ميخوام بدم و عضو ارشد شم .
من گفتممن هري ام و اينم زين دوستم اسم تو؟
اوه من نايلم خوشبختم
نايل فرق عضو ارشد و عضو معمولي چيه؟
خب ارشدا اوليت بيشتري دارن و كاراي بزرگ تري بهشون ميدن و ماموريت ميرن اما معموليا فقط بايد تو همين محوطه بمونن و از اينجا محافظت كنن
اها دلم ميخواد بدونم ماموريتا چجورين
نايل تست ارشد كي ؟
ماه ديگه اگه ميخواي عضو شي تو اين يه ماه بايد از خودت يه فرد قوي و محكم بسازي و بتوني از پس خودت بربياي
غذامونو خورديم و من رفتم يه چرتي بزنم ولي دين رفت به اطراف نگاه كنه.
...............
خب ميدونم داستان يكم معمولي داره پيش ميره اما خوب ميشه بهتون قول ميدم😋✋🏻😝
پس بخونيد و نظر يادتون نره💋💋😍
YOU ARE READING
Get Hard(HarryStyles)
Fanfictionداستان راجع به دختريه كه يه باند خلافكار خانوادشو به قتل ميرسونن و اونم به سختي فرار ميكنه و ميره با تنها دوست و اشنايي كه داره زندگي ميكنه و كم كم يه سري رازها راجع به خانوادش ميفهمه و تصميم ميگيره انتقام بگيره و......