Chapter10

367 53 11
                                    

٤ماه بعد
د.ا.ن اشلي
والري تو اماده اي؟
اره زين كجاست؟
من اينجام عزيزم
با اينكه من به والري كلي غر زدم ولي اون من و قانع كرد كه عاشقه زين شده و زين يكي از بهترين افردمه اون تو اين مدت كم خودشو بهمون ثابت كرده
امشب قراره والري و به يكي از كلاب هاي ليام بفرستم و بااينكه ميدنم اين كار واقعا خطرناكه الان تقريبا ساعت ٢ بعد از ظهره وهنوز هري و لري و لويي از بيرون نيمومدن
الان من ميتونم به هري استايلز و زين ماليك و نايل هوران اعتماد كنم و اونا واقعا عالين مخصوصا هري اون سعي ميكنه و جدس و سرسخت باشه اما بعضي اوقات قلب مهربونش يه خودي نشون ميده ولي اون سعي ميكنه احساسشو سركوب كنه.
به زين نگاه كردم و ديدم عصبي به نظر ميرسه خب حق داره ولي خب ...
والري من به جاي تو ميرم
يه لحظه چشماي زين گشاد شدن و فنجون قهوه اش و محكم رو ميز كوبيد
چي؟؟؟عقلتو از دست دادي اش؟
نه بهتره خودم اينكارو بكنم و تو بهتره پيش زين و بچه ها باشي
نه اشلي اين
گفتم رو حرف من حرف نزن
بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم و به اينكه شب بايد تو اون كلاب مسخره برم فكر كردم بعد از نيم ساعت شايدم بيشتر يكي در اتاق و كوبيد
چه خبرههه؟؟؟بيا تو
در باز شد و قيافه عصباني هري و ديدم
چيزي شده استايلز؟
اره شده(با داد)
صداتو بيار پايين و بدون داري باكي حرف ميزني
اشلي تو ديوونه شدي؟؟؟؟؟چرا ميخواي به اون كلاب لعنتي بري هان؟؟؟؟؟
چون نمي خوام والري براش اتفاقي بيافته
پس تو چي؟؟؟فكر كردي اگه اتفاقي برات بيافته اطرافيانت داغون نميشن؟؟؟؟
چيه استايلز نكنه تو داغون ميشي؟؟؟هوم؟
صداش اروم شد و چشماشو بست و نفس عميق كشيد اره داغون ميشم در حد زمزمه بود ولي گوشاي من قوي تر از اين حرفاس رفتم جلو و با دستم چونش و گرفتم
اشلي بذار منم باهات بيام
نه
اشلي خواهش ميكنم
هري تو بايد اينجا بموني
نه من با تو ميام و تو اين كلاب لعنتي ازت محافظت ميكنم
لري باهام مياد اون باديگارد خوبيه
اشلي من ميخوام اونجا باشممممممم
بالاخره تسليم شدم و قبول كردم
وقتي يكم تو باغ قدم زدم و فكرامو مرتب كردم خب امشب يه پارتي بزرگ توي بزرگترين كلاب ليام پين برگزار ميشه و من قرار به عنوان يكي از خريداراي بزرگ به اون مهموني برم و شخصا اقاي پين و ملاقات كنم هه اون از همين الان مرده به حساب مياد
ساعت ٧بود كه لباس بلند مشكيم و پوشيدم و موهاي فرم و اوردم سمت چپ و با يه گيره نقره اي بستمشون كفش هاي نقره اي پاشنه ببند و كيف ستش و برداشتم و يكم ادكلن و ارايشمم كه تكميله رفتم بيرون و فقط صداي پاشنه هاي من بود كه تو فضا ميپيچيد از اينكه قراره ليام و ببينم يكم استرس دارم ولي خب من اشلي رابينسونم اين همه مدت روي خودم كار كردم تا قلبم از سنگ بشه و حالا بايد خودمو نشون بدم تنها شانسي كه نصيبم شده اينه مه ليام مثه پدر كفتارش قيافه منو نميشناسه ولي محض احتياط من هويت اصليمو پنهان ميكنم من به لري گفتم تا جايي كه ميتونه راجع به فاميلي من هيچ اطلاعاتي نباشه و اسمم از اشلي رابينسون به اشلي اندرسون تغيير كنه.
اما....
هري منو ديد و دهنش بسته شد ولي سريع نثه هميشه خودشو جمع و جور كرد و گفت ميرم ماشينو بيارم
باشه
اون رفت و منم از عمارت خارج شدم و هري با bmw مشكي جلوم بود در و برام باز كرد و نشست جلو و به سمت كلاب رفتيم اينشو دقيقا روي من تتظيم كرده بود و گاهي يه نگاهي ميكرد و منم دلم ميخواست يكم اذيتش كنم براي همين الكي خودمو با دست باد زدم و موهامو دادم كنار و قفسه سينم معلوم شد ديدم كه چشماي هري تيره تر شدن ولبشو گاز گرفت و حواسشو روي جاده گذاشت بالاخره رسيديم و هري پشت سرم ميومد توي گوش من شنود بود و به لويي ارتباط داشتم تا اگه مشكلي پيش اومد مطلعش كنم همراه خودم يه چاقوي كوچيك داشتم هري قيافش جدي بود و اخماش يكم جدي تر نشونش ميداد وقتي جلوي كلاب رسيديم كارت هاي شناساييمونو نشون داديم و رفتيم داخل واي خدا بوي سيگار و مشروب داره حالمو بهم ميزنه با هري سمت ميزي كه نوشيدني ميگيرن رفتيم ولي من نبايد مست بشم شايد بعد از معامله بتونم يه كاريش بكنم چون واقعا دلم يكم ودكا ميخواست
باهري سمت اتاق مخصوص رفتيم و مرد گولاخي كه اونجا بود جلومو گرفت و به زبان فرانسوي گفت اسمتون تو ليست هست؟
منم لبخند زدم و گفتم اشلي اندرسون مهمان ويژه
اون من و هري و به داخل راهنمايي كرد و دوباره درو بست اونجا يه ميز خيلي بزرگ بود و يكم تاريك ديدم كه يه جنده(بيخشيد ديگه -_-) داره خودشو روي اون مردي كه اونجا نشسته تكون ميده اهممم
اوه اشلي اندرسون چه به موقع رسيدي
ممنون اقاي پين
ليام بهم بگو ليام
خب بله ميتونم بشينم
البته هنوز سهام داراي ديگه نرسيدن از خودتون پذيرايي كنيد
باورم نميشه كه اين ليام پين باشه اون يه پسر ٢٣سالست كه قيافه جذابي داره چشماي ميشي و موهاي شكلاتي رنگ و يكم ته ريش ولي باطن اين ادم مثه شيطان سياهه
يكم تكيلا خوردم ولي نه قدري كه مست بشم
به هري نگاه كردم يكم نگران بود اون خيلي خوبه و من دوسش دارم چي؟؟؟؟اشلي بس كن اينا چيه كه ميگي
اون دختر همينطور با اون زبون لعنتيش صورت لعنتي ليام و ليس ميزد  حالم ديگه داشت بهم ميخورد
...........
وقتي معامله انجام شد و همه رفتن من و ليام تنها بوديم و من درباره قاچاق ماري جويانا بهش گفتم و اينكه اون اگه به اندازه سه تا كلابي كه داره سرمايه گذاري كنه ميتونه سهم زيادي از ماريجويانايي كه از كلمبيا مياد و مال خودش كنه و اون احمق وقتي با جيكوب كه دست راستشه حرف زد قبول كرد و قرار شد هفته ديگه تو مهموني كه قراره تو عمارت من برگزار بشه كلاباشو روي اين پروژه سرمايه گذاري كنه و من به جرج همه اينارو اطلاع دادم و بقيش و سپردم به اون
هري
بله اشلي
بيا مست كنيم
ولي ما بايد برگرديم عمارت بقيه نگران ميشن
رو حرف رييست حرف نزن
ولي
بيااااا
اونو كشوندم و يه بطري ويسكي سفارش دادم گيلاسامو يكي بعد اون يكي خالي ميكردم و هري فقط با يه اخم ظريف نگام ميكرد
اشلي داري زياده روي ميكني بسههه
اهههه هريييييي استايييييلللزززز انقدررر ضدحاالللل نباششش
د.ا.ن.هري
اون كاملا مست بود و بعد افتاد تو بغلم منم به سختي بردمش تو ماشين كه دستشو محكم دورم حلقه كرد
هولي فاككككك
__________________
خبب نظرتون راجع به اين قسمت؟
و اينكه قسمت بعد +١٨ داره
راي و نظررررر بديد انرژي بگيرممممم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

Get Hard(HarryStyles)Where stories live. Discover now