Chapter9

341 45 0
                                    

د.ا.ن اشلي
با لو وارد رستوران شديم و جرج و ديدم كه مثله يك جنتلمن واقعي نشسته بود و با گوشيش كار ميكرد وقتي من و ديد گره ابروهاش باز شدن و يه لبخند روي لبش اومد و من و لو بهش سلام كرديم و نشستيم
خب خانوم جوان شنيدم كه به كمك من نياز داريد!
اره جرج راستش من هنوز قدرت و تجربه تورو كسب نكردم پس فكر كردم شايد خوب باشه كه با هم براي ليام پين نقشه بكشيم
خب چه كمكي از من ساختس؟
ميخوام با ليام ارتباط برقرار كنم
جرج قيافش جدي تر شد و لبخندش از بين رفت گارسون اومد و ما اول سفارش قهوه داديم و بعد شام
جرج ميدونم خطرناكه ولي بايد يه جوري از يه جايي شروع بشه
ميدونم اشلي و ميتوني روي تموم اين مدت روي من و افرادم حساب كني
مرسي
جرج لويي گفت و جرج گفت تو بايد پسر مايك تاملينسون باشي درسته؟
درسته
خوشحالم كه اينجايي پدرت مرد بزرگي بود و من متاسفم كه ديگه در جمع ما نيست
ممنونم و اينكه من تو اين مدت كوتاهي كه اينجا بودم تونستم بفهمم كه ليام پين صاحب ٣تا كلاب شبانست و يكي به اسم جيكوب كاراشو انجام ميده يعني تمام قرار ها و كاراي اقتصادي ليام دست جيكوبه و اونم يه عوضي به تمام معناست
خوبه لوييس اطلاعات خوبي بهمون دادي
خب جرج بايد چكار كنيم؟
اشلي ليام اخر هر ماه يه مهموني ميگيره و تمام كله گنده ها توش هستن و اسمش مهمونيه ولي در اصل مهموني ماري جوياناس راستش بهترين ماري جويانا از كلمبيا وارد ميشه و تا حالا كسي نتونسته اونو به فرانسه بياره
ولي با يه نقشه حساب شده ميتونيم ليام و سمت خودمون بكشيم و ذره ذره نابودش كنيم
من فقط ميخوام اون بميره
اشك تو چشمام حلقه زد و لو دستشو گذلشت رو شونم و اروم فشار داد قهوه كه خورديم يكم راجع به اينكه چطوري بايد دارايي ليام و ازش بگيرم طوري كه جلوي پام زانو بزنه و التماس كنه اون شب با جرج عالي بود و تونستيم يه نقشه عالي بكشيم بعد از شام با لو رفتيم سمت عمارت و بعد از اينكه والري و ديدم و راجع به تنرينا ازش پرسيدم و اون گفت همه كارشون و عالي انجام دادن سمت اتاقم رفتم و لباسامو با يه شلوارك كوتاه و تاپ عوض كردم و خوابيدم
د.ا.ن هري
وقتي فهميدم لو برادر والريه خيالم راحت شد و فهميدم كاري به اشلي نداره اما وقتي دوتاشون باهم بيرون رفتن باز اون حس لعنتي اومد سراغم واااااااي هري داري به اون پسر حسودي ميكني؟؟؟؟اوه هولي شيت اصلا به من چه كه اشلي و لوييس رفتن بيرون هه يه قرار رمانتيك و بعدم...
خفه شو استايلز
با خودم درگير بودم و رفتم سمت باغ و روي نيمكت نشستم و به ماه نگاه ميكردم و به اشلي فكر ميكردم كه اين دختر چي داره كه من انقدر جذبش ميشم بااينكه اصلا حركات تحريك اميز انجام نميده و خيلي بي احساسه ولي احساس ميكنم قلب منو تصاحب كرده
هي پسر اينجا چكار ميكني؟
اوه نايل تو اينجا چكار ميكني؟
اومدم هواخوري اين مدت خيلي تمريناي سنگيني داشتم
اوهوم
تو خودتي چيزي شده؟نكنه عاشق شدي؟
خفه شو بلوند عاشقي ديگه چه كوفتيه؟
اره معلومه وقتي رابينسون و ميبيني دست و پاتو گم ميكني
اصلانم اين طور نيست
هست استايلز خودتم ميدوني اون واقعا جذاب و هاته
هات؟؟؟؟خفه شو نايلر
اوه باشه من تسليم ولي زياد دلتو بهش خوش نكن اون قلبش از سنگه
اين و گفت و زد رو شونم و رفت اونم احساس داره زمزمه كردم و رفتم تو اتاقم و خوابيدم چون ميدونستم كه صبح تمريناي سختي درراهه
________________
سلام به عشقاي خودمممممم❤️❤️
راستش اگه اين فنفيك و يكم دير اپ ميكنم ببخشيد
راستش فنفيك one love one heart اخراشه
ميخوام اونو تموم كنم بعد همه تمركزنو بذارم روي get hard پس به بزرگي خودتون ببخشيد
نظر براي اين قسمت يادتون نره
فداتون بشمممممم
بووس بووس❤️❤️❤️

Get Hard(HarryStyles)Where stories live. Discover now