من خونرو دوس دارم ولی کی اهمیت میده به خونه وقتی من باید هیولا رو تحمل کنم....
وایساده بودم و خونرو دید میزدم که یدفه یه صدا گفت:خب برو دیگه
بی حواس گفتم:کجا برم؟
:برو سر قبر من . یه مدته تحت فشار زیاد قبرم واسم یه فاتحه بخون و بیا
چشام گرد شد.با توصیفاتش کم کم داشتم فک میکردم واقعا یه آدم مردست که دیدم داره از پله ها میره بالا و گفت:دنبالم بیا دیگه
پس من وسایلمو برداشتم و بدون توجه به سنگینی زیادشون از پله ها رفتم بالا
وقتی رسیدیم بالای پله ها اغای اخم در یه اتاقو باز کرد و من بی توجه بهش رفتم تو و وسایلمو انداختم رو زمین که صدای تلپی داد و بعد خم شدم و دستمو گذاشتم روی زانوم و نفس کشیدم.اندازه 10 سال پله بالا رفتم
یکم دیگه نفس کشیدم و بعد برگشتم طرفش.
اخمی پر رنگ وسط دوتا ابروهاش بود...
اگه بخای با هم رو راست باشیم...خب..من ترسیدم .
منظورم اینه که ..اون مثل یه چوب خشک که فقط ریش داره اونجا وایساده و اخم کرده و حتما اگه کسی دیگه جای من بود الان تا شعاع 5 متری رو با جیغاش پوشش داده بود.
یکم نفس عمیق کشیدم و بعد سرم رو انداختم پایین.
یکم گه گذشت شروع کرد به حرف زدن:ببین...اینجا قوانین خودش رو داره. تو میتونی هرجور بخای تو این خونه بگردی . با لباس،بی لباس، لخت یا با چادر .اما هرگز فراموش نکن که اینجا عشوه کلفتی و پسر بازی ممنوعه.حتی تاپ تر از توهم نتونستن منو خر کنن چه برسه به تو .پس بهتره خوب حواستو جمع کنی..اینهمه وسایلم که برداشتی اوردی خیلی زیاده،انگار اومده اقامت دو ساله تو کاخ سفید بگیره.
به هرحال خوب حواستو جمع میکنی.شبا از اتاقت بیرون نمیای ..غذا همیشه آماده باید باشه و برای خرید واست پول میذارم. خونه باید تو بهترین وضعش باشه . فهمیدی ؟
سرمو تکون دادم.حس کردم اومد جلوتر .با صدای پر تحکمی گفت:از کلماتت برای جواب دادن استفاده کن.منم اقای مالیک یا اقا صدا میکنی.حله؟
سرمو محکم آوردم بالا و گفتم:بله آقا..و برای صحبتای قبلتون ..من دختری نیستم که کلفتی عشوه های نداشتمو بیشتر کنه و تا حالا حتی اسم پسر بازی رو به زبون نیاوردم
بر خلاف تصورم که فکر میکردم فکمو پیاده میکنه خیلی آروم و با تحدید سرشو تکون داد و گفت:امیدوارم...
YOU ARE READING
mysterious
Sonstigesآینده ی من توی دستای بزرگش گیر کرده.من داستان زندگیمو از تو هیچ کتابی نخوندم و من الان یه داستان دارم.چیزی که من نساختمش ولی من تونستم توی این داستان دووم بیارم پس قهرمان این داستان منم.