Part 4

62 5 2
                                    

صبح دیر بیدار شدم و نتونستم مثل همیشه برای دویدن صبحگاهی برم.
نگار زودتر از من بیدار شده بود و میز صبحانه رو تو بالکن چیده بود.دست و صورتم رو که شستم به آشپز خانه رفتم و نگار را که منتظر بود تا تست ها گرم شوند آروم از پشت بغل کردم و در گوشش گفتم : حال نگار من چطوره؟
لبخند زد و با صدای نجوا گونه ای که به سختی شنیده می شد گفت : عالی !
وقتی پشت میز تو بالکن به حیاط خیره شده بودم یاد خوابی که دیشب دیدم افتادم :
بادنیل پیانو می زدم ...
رفتم تو اتاق و برگشتم ...
دنیل نبود صداش رو از تو حیاط شنیدم...
تو حیاط پشت کسی که دنیل رو بغل کرده بود و می برد میدویدم ...
همین جا بود که از خواب پریدم و نگار راکه با یه لیوان نشسته بود دیدم پرسید چیزی شده و آیا خواب بدی دیدم منم پاسخ منفی بهش دادم.
نمیدونم چرا بهش دوروغ گفتم که یادم نمیاد با اینکه واضح یادمه :(

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 02, 2015 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

insideWhere stories live. Discover now