chapter 9

206 32 6
                                    

چشام رو باز كردم.
يه چند ثانيه طول كشيد تا لود شم.
توي يك اتاق بدون پنجره با ديوار هاي خاكستري نشستم.
پاهام به صندلي بسته شده و دور دستام هم طناب پيچيده شده.
يه نفر وارد شد.
اينجا خيلي تاريكه و صورتش معلوم نيس.
جلوتر اومد.
هيكل درشت و قد بلندي داره.
مرد"واقعاً معذرت ميخوام"
دردي تو صورتم حس ميكنم.
بعد هم تو دلم و دستام،اون به طور بدي داره منو كتك ميزنه.
اما هزاران برابر از ت/ج/ا/و/ز بهتره.
صداي خوردن طنام روي زمين باعث شد احساس بدتري داشته باشم.١-٢-٣-٤-٥-٦-٧ ...
درد شلاغ رو تو كل بدنم احساس ميكنم.
وقتي كارو اون مرتيكه تموم شد و از اينجا رفت،بغضم تركيد و حركت قطره هاي داغ اشك رو روي گونم حس كردن.
اون چطور ميتونه يه زن ،دختر رو اينطوري بي دفاع بزنه؟
روي تمام بدنم درد و سوزش رو احساس ميكنم.
بعد از روشن شدن چراغ كنارم تازه متوجه عمق فاجعه شدم
تمام بدنم رد طنابه و خون روشون خشك شده.
رد چاقو هم هست چطور متوجهش نشدم.
د.ا.ن زين
از دوربين مخفي نگاهش ميكنم.
از همون اول هزاران بار به اون ناتي بوي عوضي (هموني كه خواهر زين رو دزديده بوده و براي آزاد كردنش از زين خواسته الا رو ...)
و مليارد ها بار بع خودم لعنت فرستادم.
آخه به منم ميگن مرد؟جولوي چشمام يه دختر رو در حد مرگ كتك ميزنم ولي نميتونم كاري كنم.
د.ا.ن نايل.
٤ ساعتي ميشه از الا خبري نيست گوشيش هم جواب نميده.
اگه تا ٢ ساعت ديگه نياد به پليس خبر ميدم.
آليسون مدام وول ميخوره،ديگه داره ميره رو مخم
رفتم خونه ماشينمو برداشتم تا دورو برو بگردم.
١ روز بعد از ديد نايل...
پليس هم داره دنبالش ميگرده واقعاً نگرانشم.نكنه دزديده باشنش؟
نميخوام نفوض بد بزنم اما گزينه اي ديگه اي وجود نداره.
د.ا.ن الا ...
از ديروز هيچكس اينجا نيومد فقط يه خدمتكار كه غذا اورده بود اما نخوردم.
همه جام خيلي درد ميكنه.همه ي پولام + ماشينمو كه ازم گرفتن ديگه چي از جونم ميخوان؟؟
دوباره صداي اين در لعنتي اومد
(+١٨٨٨ هر كي ميخواد نخونه چيزي هم از دست نميده.
مطمعنم همتون ميخونيد 😕)
دوباره همون مرد وارد شد.ازش متنفرممم
ديگه چي ميخواد از جونم؟
اومد جلو اينبار بي هيچ حرفي!
شروع كرد به پاره كردن لباسام
نه نه نه نه نه نههه
دارم مدام تكون ميخورم تا اين كارو نكنه.
شلوار امو در آورد دهنم بستس اما با چشمام دارم خواهش ميكنم اين كارو نكنه.
لباساي خودش هم در اورد
دارم گريه ميكنم و تكون ميخورم.
ك***** هم روي خودش گذاشت و اومد تو من...
د.ا.ن زين:
واقعا دارم اينكارو ميكنم؟اره به خاطر وليحا تا دختر بودنشو از دست نده اون ١٦ سالشه و خيلي مهربونه اگه اون نبود تا الان يه بلايي سرم آورده بودم
اگه پدر و مادرم الان زنده بودن زندگي ما خيلي قشنگ تر بود.
فلش بك ٨ سال قبل...
امروز اولين روز تابستونه و ما داريم ميريم مسافرت ... من و وليحا پشت پشت(رديف سوم صندلي واسه ماشيناي ٧ نفره مثل لندكروزر)
صفا روي صندلي بچه ، دنيا كنارش و مامان و بابا هم كه جلو نشستن.منم كه حوصلم پوكيده "وليحا بيا يه كاري كنيم"
"چه كاري؟"
"بيا صندلي هارو ببنديم روي موكت بشينيم"
"كه چي بشه؟"
"زد حال نزن ديگه"
صندلي هارو بستيم و روي موكت نشستيم تو حال خودمون بوديم كه ماشين محكم به يه چيزي خورد و داشت به دره پرت ميشد ما هم چون رو صندلي نبوديم در صندق عقب رو باز كرديم اما دنيا داشت سعي ميكرد صفا رو از صندلي ماشينش بيرون بياره و مامانم تلاش ميكرد بابا رو كه بيهوش شده بود به هوش بياره اما هيچكدوم وقت كافي براي پايين اومدن نداشتند

من و وليحا پريديم پايين اما ماشين ما با خانوادمون رفتن... حالا فقط ما مونديم...،
داستان از ديد صفا ماليك هنگام تصادف...
دنيا داره كمربندمو باز ميكنه منم دارم گريه ميكنم چون سر بابام خوني شده احساس ميكنم داريم مي افتيم اما سرم محكم به شيشه خورد و شيشه خرد شد و من روي درخت افتادم اما ماشين ما تا ته دره رفت من تو اين ارتفاع اينجا چيكار كنم...

من هيچكاري جز گريه به فكرم نميرسه چون من هنوز ٤ سالمه پس بلند بلند گريه كردم تا صداي يه زنو شنيدم
"بيا اينجا غذا بخوريم معلوم نيس ترافيك اِ يا نه ...وايسا.. تو هم اين صدا رو ميشنوي؟"
مرد"اره..مثل گريه ي بچس"
پس اونا متوجه من شدن بلند تو جيغ زدم.
"بيا... واي اين دختر اينجا تو اين ارتفاع چيكار ميكنه؟"
"من ميرم بيارمش من يه دوره كلاس كوهنوردي رفتم"
اونا منو بغل كردنو سوار ماشينشون كردن...
_______________________________________
وايييي صفا زندس ؟ اگه گفتيد قبل اين چپتر كدوم چپتر بود؟؟؟
راي فراموش نشه

سلام به همه امتحانا چطوره؟😐😐
چطور بود؟
بدبخت الا -_-
راي يادتون نره
لاو يو آل
من كه مخم پوكيده💩
😍😘

once in a life time(zayn malik)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora