قسمت سوم : گریه

151 21 5
                                    

20 جولای

ساعت 10:27 صبح

دوربین شماره 21 : محوطه خارجی - فضای سبز

دوشنبه روزای نحسی نیستن شاید ماییم که اونارو نحس میکنیم امروز همون دخترو تو یکی از لباس فروشیایه طبقه سوم دیدم راستش هیچی رو نمیشد از رو صورتش حدس زد ناراحت به نظر نمی رسید شاید چون پف زیر چشماشو با کلی لوازم ارایشی پوشونده بود ولی خوشحالم نبود ، انگار هیچی نداشت نمیدونم چی باعث شده بود با اون پسر بهم بزنه ولی هر چی بوده اونقدری مهم بوده که برای اروم شدنش بیاد و کلی چرندیات بخره ، شاید با خریدنشون اروم میشه شایدم فقط بر حسب تصوارتش فکر میکرد ممکنه همه چیزو فراموش کنه ... تصورا عموما درست نیستن ، در این رابطه هیچ شکی ندارم چون دیدن تنها یه چیز لعنتی که شده تورو یاده یه ثانیه از زندگیتم بندازه تمام فرضیه ها و ازمایشا و خلاصه تمام تلاشارو بهم میزنه .

اون دختر 10 دقیقه ای میشه که بیرون وایساده با کلی ساک خرید که مثلا قراره نقش قرصای اکستازی رو براش بازی کنن ، ولی خب همیشه نباید به فروشنده ها اعتماد کرد ...کلافس شایدم خسته از اونهمه راه رفتنو پرو کردن گوشیشو درمیاره و شماره میگیره اروم لب میزنه مثه ماهی هایی که قراره اب بخورن لباشو اروم باز میکنه و حرف میزنه ، گوشیرو قطع میکنه و منتظر میمونه .

الان چهار دقیقه ای هست که تمام ارایشاش پاک شدن چشماش پف کردنو با زجر به لباساش نگاه میکنه ... گوشیش داره زنگ میخوره فقط نگاش میکنه و بعد سریع شروع به کشیدن پشت دستاش رو صورتش میکنه دسته کیسه هاشو مثه دستای بچه هاش با ارامش میگیره و به سمت خیابون حرکت میکنه ، سوار ماشین میشه

...

..

. 1

2

3



CCTV CAMERAWhere stories live. Discover now