ما فقط یک قدم برداشتیم و بعد در با صدای فوق العاده بلندی پشت سرمون بسته شد و جیغ من رفت هوا!
هر دو با سرعت نور برگشتیم سمت در و انتظار داشتیم برایان رو با یه پوزخند حرص درآر رو به رومون ببینیم اما هیچی اونجا نبود جز برگ های خشک درخت ها
سم به راه پله قرینه رو به روش نگاه کرد و سمتش رفت
میخواستم بگم نرو! اما ترجیح دادم با تمام ترسم خفه بمونم و فقط دنبالش خیلی آروم راه افتادم همونطور که دور و برمو نگاه میکردم
هنوز داشتیم پله های اولیه رو طی میکردیم که صدای بسته شدن در از طبقه پایین به گوشمون رسید!
سم بهم نگاه کرد و دستشو به معنی هیس رو لبش گذاشت و بعد خیلی آروم بهم اشاره کرد که برگردم پایین
حدس میزدم چی تو کله ش میگذره
اون فکر میکرد برایان داره بازیش میده و البته این فکر منم بود
درسته که برایان ترسو بود اما هیچ چیز نمی تونست جلوشو بگیره وقتی افسار پاره میکرد
سم جلوی من روی پنجه پا راه میرفت
تا اونجایی که میدونستیم صدا از زیر راه پله رو به رومون اومده بود. یعنی از اون سمت بود
به طرف راه پله رفتیم و من حالا دیگه میتونستم در سفید رنگ چوبی ای که یه قسمت هاییش کنده شده بود رو ببینم
سم جلوتر رفت دستشو رو دستگیره آهنی در گذاشت
اما قبل از اینکه اونو بچرخونه در با صدای تقی باز شد !
" سم ، گابریل "
به سرعت سمت صدا برگشتیم!
برایان پشت سر ما وسط خونه ایستاده بود و با چشمهای وحشت زده بهمون نگاه میکرد.
با عصبانیت بهش نگاه کردم و گفتم: هیچ معلوم هست چه مرگته؟؟ بازیت گرفته؟ اونم الان؟؟ الان که باید خونه باشیم نه اینکه اینجا ول بچرخیم؟؟
برایان به پشت سرم نگاه کرد و بعد جیغ زد: سم!!!
من برگشتم و دستی که پوشیده از فلس های سبز تیره و مشکی با ناخن های تیز بلند بود روی دهن سم جا گرفت و اونو با یه حرکت خیییییلی سریع تو اتاق پشت سرش کشید!!!
CZYTASZ
Aliens
Horrorبیگانه ها همه جا هستن اونا ممکنه همین الان زیر تخت خوابتون یا تو کمد لباس هاتون و یا انباری خونتون قایم شده باشن! اما نگران نباشید اونا به شما آسیبی نمی رسونن تا زمانی که شما اونها رو صدا میزنید!