his art.2

2.5K 104 52
                                    

"تو میگی که نقاش یه مرده؟"

" اوه" چشمامو بهم زدم. من اتفاقی محدودیت های این تابلو رو مشخص کرده بودم.

"تو فکر میکنی نقاش مرده چون تو در مورد اون زن فکر میکنی. زنا به این نگاه میکنن و ذهنشونو بجای زنه میزارن. ولی مردا روی بدن هر زنی تمرکز میکنن"

" پس تو میگی من برای این که خودمو جای زنه قرار میدم فکر میکنم... نقاش مرده؟"

"چون تو میخوای یه مرد تماشات کنه.." اون اروم و نرم حرف میزد.و بی اختیار باعث میشد تپش قلب بگیرم.

"طرز فکرتو دوست دارم" تحسینش کردم. اون واقعا با استعداد بود . حس میکردم شخصیتش منو غرق خودش میکنه."میخوای بخریش؟"موضوع رو عوض کردم و به نقاشی اشاره کردم.

"نه" اون سرشو با یه لبخند کوچیک تکون داد.

"نه؟ بنظر میومد تو خیلی دربارش میدونی"

"اره... ولی واقعا نمیخوامش"

"پس تو ارگاسم زنانه رو دوست نداری؟" باهاش شوخی کردم."فکر کردم گفتی که این خیلی زیباست"

"اون زیباست. برای همین نقاشیش کردم"

"هوم؟"

"اگه منو ببخشید . از صحبت کردن بات خوشحال شدم" اون لبخند زد و چشماش روی ساعت مچیش متمرکز شد. بخاطر اینکه ناگهانی رفت ابروهام بالا رفت."ولی یچیزیو فراموش کردم" برگشت و بهم نگاه کرد."میتونم اسمتونو بدونم؟"

"پی"

"از اشناییت خوشبختم پی. شاید باید در مورد نوشیدنی دوم یکم دیگه فکر کنی"

"شاید"از لبه ی لیوانم لبخند زدم تا اینکه اون محل رو ترک کرد. سعی کردم با ادب باشم!

وقتی داشت میرفت به بدن کشیده و بلندش خیره شدم. یه کت کاملا مناسب با هیکلش پوشیده بود که میان تنشو باریک تر میکرد و حتی بوت های مشکی
قشنگی پاش بود.اون واقعا مثل یه نقاش زرنگ بنظر میرسید ، نه ازونا که ازاد بنظر میرسیدن بلکه انکار روحشو از دست داده بود. اون مثل یه جنتلمن شاغل بنظر میرسید که دیوونه ی سکس بود (:|)
ولی هیچوقت نمیشه گفت من اینو_ دوست دارم
بدون اینکه بخوام لبخند زدم و انگار باورم نمیشد باهاش صحبت کردم ، بیشتر به خاطر خودم چون زیاد مشتاق نشون ندادم.

میفهمم چرا نخواست من بفهمم اون نقاشه این نقاشیه ، با اینکه فکر میکردم من تنها ادمیم که اینجا سر رشته توی شناخت هنرمندا داره ولی حتی اونم نشناختم.

یه دست از پشت منو لمس کرد و برگشتم . سفرون با یه چهره خندون برگشته بود.

"اوم؟"

"چطوری اونکارو کردی؟"با یه صورت پر از شوق حرف میزد و سریع جمله هارو میگفت.

"چیکار؟"

-Breatheprincess(oneshots)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang