Part:1غورباقه

457 67 12
                                    

د.ا.د : لويى
يه روز ديگه!بهتره بگم يه روزه عنه ديگه!
پاشدم رفتم سمته اتاقه پدرم.اون واقعا شبيهه ديوونه ها شده!واقعا تاكى ميخواد دنباله اون موجوده بيچاره بره!؟؟؟
رفتم سمتش.پدر؟؟؟
جوابى نداد!
پدررررر!؟؟؟
-بلهههههه
مثله وحشيا جوابم و داد!
اون چش شده؟؟؟؟چرا انقد كشتنه اون گرگ واسش مهمه!؟؟؟
خب ديگه پدر بسه!نشستم جلوى ميزه كارش.بهم بگو!؟؟؟
-چيو بگم؟؟؟
اين كه چرا أنقد كشتنه اون گرگ واست مهمه!از بچگى من دارى سعى ميكنى اونو بگيرى!ديگه دارى مثله ديوونه ها ميشى !
-نه
چرا؟؟؟!
-چون نه!
-حالا پاشو برو بيرون!از خونه!با اون دوستات!
باشهههه
پاشدم رفتم زنگ زدم به زين و منتظر موندم جواب بده
بوققق بوقققق(😐)
+بههههه اقاى كون گنده بالاخره يه حاليم از ما پرسيدن!چى شده دلت واسم تنگ شدع؟؟؟
ميشد نيشخندش و از پشت تلفن حس كرد
-خب باباااا ! زين پاشيد گمشيد بريم بيرون من حوصلم ريدع بابامم كه كلا ديوونه شدع!
+جووون!حالا كجا بريم؟؟؟دلم واسه كونه خوشگلت تنگ شده بود
اينو با يه لحنه مسقره و بچگونه اى گفت
-نميدونم فقط يه جايى بريم چون من ديگه نميتونم تو خونه موندن و تحمل كنم!
(185كلمه شد اينجاش جوووون *-*)
+باشع ميام دنبالت حاضر باش
-اوكى
+باى كون خوشگله
+باى جقى
لم دادم رو تخت و رفتم تو اينستا
واو واو اينجارو نگااا
اقاى استايلز!من كى اين مو قشنگه دختر نمارو فالو كردم؟؟؟
رفتم تو پيجش!
وات د فاككك
پيج از اين چرت تَر؟؟؟
يدونه سلفى كه نداره هيچ!
عكسايى گذاشته كه الكى مثلا خودش گرفته خيليم هنرين!(-_-)
خدايا به اين مو قشنگ عقل بده!
رفتم پايين پيجش يه عكس از خودش گذاشته بود!
اوه گاد!چقد شبيهه غورباقس(ناموسا نميدونم كودوم ق غ اوله-_-)
به حرفه خودم خنديدم!
ولى جدا از اين كسشرا واقعا چشاش قشنگه! همين شبيه غورباقش كرده ميفهمين منظورمو كه؟؟؟
تو حاله خودم بودم كه گوشيم زنگ خورد : Oni k roo kunm chesh dre 1
اوه گاد ! هرى يو ار سو نحص تمامه وقتم و تلف كرده بودم به پيجه اين غورباقه
جواب ندادم و سريع لباسام و عوض كردم

بهم بگو!؟؟؟-چيو بگم؟؟؟اين كه چرا أنقد كشتنه اون گرگ واست مهمه!از بچگى من دارى سعى ميكنى اونو بگيرى!ديگه دارى مثله ديوونه ها ميشى !-نهچرا؟؟؟!-چون نه!-حالا پاشو برو بيرون!از خونه!با اون دوستات!باشههههپاشدم رفتم زنگ زدم به زين و منتظر موندم جواب بدهب...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(استايلش*-*)
رفتم كه از بابام خدافظى كنم و ديدم سرش خيلى شولوغه مذاحمش نشدم.من واقعا دركش نميكنم اون واقعا عجيبه!
خيلى عجيب
رفتم سمته ماشينه زين كه ٢ نفر ديگه ام همراهش بودن !
فقط سرشون معلوم بود كه تكون ميخوردن چون شيشه هاى ماشين دودى بود قيافشون و نديدم!
جلوى ماشين
(385كلمه جووون*-*)
كسى نبود پس من جلو نشستم.
به پشتم نگا كردم ٢ تا پسر نشسته بودن يكيشون بور بود يكيشون ....
اون ماى گاد!
خواستم تو دلم بگم ولى نميدونم چى شد يه دفه با لبخند داد زدم:
هااااى غورباقهههه
اون گاد!ريدم نه؟؟؟

---------------------------------
خب گايز اينم از قسمته اول ببخشيد چرت بود :(
لطفا بخونيد و كامنت بذاريد:)

Beauty Wolf L/SWhere stories live. Discover now