كم كم نور افتاب به چشمم خورد و با كلافگى بلند شدم
وايسا ببينم!
وات د فاك من وسطه جنگل چى كار ميكنم؟؟؟!
پاشدم و با عجله ميخواستم برم سمته كلبه
اوه ماى گاد!لباسام چرا پارس؟؟؟
يه قدم اومدم وردارم افتادم زمين پاهام زخم بود و خون اومده بود!
واقعا وحشت كرده بودم و كلى سوال تو ذهنم بود!
دوباره پاشدم و به زور را رفتم!
من گم شده بود و هيچ لباسيم تنم نبود!
رفتم جلوتو و چشمم به يه روستا افتاد (اونجا جنگل بود واسه همين يه روستا اونجا بوده و اين چيزه عاديه)
خوشحال شدم و رفتم سمتش كه چشمم خورد به ادماى خونى كه رو زمين افتاده بودن!
وات د فاك؟؟؟
حتماً دارن باهام شوخى ميكنن!
داد زدم
كمكككككك
كمككككككك
زيييننننن
نايللللللل؟؟؟؟؟!!!!
اومدم دوباره داد بزنم كه يكى دستش و گذاشت رو دهنم و يه دفه بى هوش شدم و هيچى نفهميدم!
فك كنم داروى بى هوشى زده بود بهش!..
د.ا.د هرى :
داشتم تو جنا پرسه ميزدم كه يه صداى اشنا به گوشم خورد!
اوه لعنتى فك كنم روستارو ديده.اون خيلى بچس ولى بهش حق ميدم
دوييدم سمتش و خب معلومه كه ترسيده بود منم نميتونستم هيچ جورى ارومش كنم واسه همين مجبور شدم بى هوشش كنم چون اگه من و ميديد شك ميكرد.
بردمش يه طرف ديگه ى جنگل و لباساش و كندم
شت
شت
شت
بدنش زخمه خالى بود و من نميدونستم بايد چى كار كنم.
كم كم به هوش اومد.
د.ا.د لويى:
چشام و باز كردم سرم واقعا درد ميكرد
اولين چيزى كه ديدم يه صورت بود كه شبيهه غورباقه بود!
اوه خوب معلومه اين هريه
خودم و ديدم كه لختم و با ترس به هرى كه بهم ذول بود نگا كردم اومدم داد بزنم كه دستش و گذاشت رو دهنم.
هز:اه لويى خفه شو من كارى باهات ندارم فقط خواستم كمكت كنم چون زخم بودى و لباسات پاره بود.
با لخت كردنم مثلا خوب ميشد؟؟؟
پوكر فيس نگاش كردم
هز:اره حالا خفه شو زياد كس گفتم همينجا بمون من ميرم واست لباس بيارم .
چرا از اول من و نبرد تو كلبه؟؟؟
اه چه اتفاقى افتاد يه دفه؟؟؟
اون روستا واقعا چرا اون شكلى بود؟؟؟
اصلاً من چرا وسطه جنگل بودم؟؟؟
لباسام چرا پاره بود؟؟؟
پاهام چرا زخم بود؟؟؟
پسرا كجا بودن؟؟؟
كلى فكر و سوال تو ذهنم بود .
خب گايز اينم از اين❤️ببخشيد كم بود ولى همين خوبه كه تو خمارى بمونيد🙄😂
پارت بعد و 5تا كامنت ميذارم🤘🏻❤️
All the love :)
@

YOU ARE READING
Beauty Wolf L/S
Hombres Lobo+اون ازم متنفره -نه نيست +چرا هست -بهت نشون ميدم -حرفى ندارم...