پارت 1
نایل : از همتون متنفرم .یک مشت کصافد متقلب گوزو دور هم جمع شدید
نایل از روی صندلی بلند شد و صندلی از پشت افتاد.
هری: حرص نخور شیرت خشک میشه
نایل:😠
زین : عرضه بازی نداری ما رو متقلب نخون خواهشا.
نایل داد زد : یاروووو..کارت رو جلو چشم من از رو میز برمیداری.مگه من کورم؟هری که رسما کارت های من رو با اون چشم های ورقلمبیدش نظاره کرد.
هری: خب آدم باش بکش اونور تا نتونم ببینم.چشمه دیگه دست خودم نیست میره این ور اونور😒
نایل به کولی بازی ادامه داد : لیام میشه اون کت من رو بدی میخوام برم هوای تازه بخورم حالم بهتر بشه
لیام با تعجب کت نایل رو برداشت و سمتش گرفت
لویی که تا الان ساکت بود مشغول حرف زدن شد: نایل؟چرا جو میدی پسرم؟بشین یک دست سالم بدون تقلب بازی میکنیم حرص نخور داداش
نایل قهر کرد :|
نایل : نمیخوام خودافس ما رفتیم زیر بارون قدم بزنیم
زین : اولا که بارون از تو کونت میاری؟خورشید در زاویه نود درجه داره میتابه بعدش مگه شکست عشقی خوردی؟گوز بازی در نیار بگیر بشین
نایل با اکراه قبول کرد تا بشینه و یک دست دیگه بازی کنه
هری کارت ها رو بر زد
نایل غر زد: سالی که نکوست از بهارش پیداست.این بر بزنه؟من بازی نمیکنم
دوباره خواست بلند شه که هری کارت ها رو پرت کرد طرفش
هری:بگیر الاغ.خودت بر بزن
نایل نشست و مشغول بر زدن شد
لویی نگاهی به ساعت انداخت :زود باشید من کار دارم باید برم
لیام: کجا به سلامتی؟
لویی: سر قبر تو :| به تو چه؟
لیام که میدونست نمیتونه از زیر زبون لویی حرف بکشه ساکت شد .
و نایل با بر زدن کارت ها و پخش کردنشون بازی رو شروع کرد
__________
اینم از پارت یک~~~
All the love h❤
YOU ARE READING
🆔THIS is US🆔
Humorداستان طنز از اتفاقات روزمره بین اعضای واندایرکشن❕ ☠اثرات داستان : 1-شباهت پیدا کردن خنده هایتان به گراز های زخمی💀 2-لبخند زدن به گوشی حتی وقتی که در حال خواندن داستان نیستید📱 3-مرگ💯(معمولا ناشی از خنده زیاد اما مورد هایی هم دیده شده که جان خ...