chapter 42

403 38 1
                                    

قسمت چهل و دو    this is us 
کانیه: چرا اینکارو کردی؟😠
لیام: به جان مادرم من فقط ميخواستم دستم رو بزارم رو صندلی بشینم مگه تفسیر منه کو...ببخشید ...باسن همسر محترم شما رو صندلی منه😨
زین: چی شده؟
کیم : اشکال نداره پیش میاد دیگه
کانیه: یعنی چی پیش میاد؟
لیام: به جان خودم قصد بدی نداشتم😨
لویی: لیام چه گندی بالا اوردی؟😐
کانیه: مواظب دست و بالت باش از این به بعد😠
لیام: چشم😨
لیام با احتياط روی صندلی نشست و تا جایی میشد خودش رو به هری چسبوند
هری: بکش اونطرف شاسکول😐
لیام: خفه شو وضعیت ایمرجنسیه😐
لویی: چیکار کردی لیام؟
لیام اروم به پسرا گفت : دستم اشتباهی رفت سمت باسن کیم😐
زین: ژوووووووون
لویی: اوففففففف
هری: نرم بود؟😀
لیام: خفه شید😐
نایل: به نظر من که سفته فکر نکنم نرم باشه😐
هری: اون مثل ژلس کجاش سفت میتونه باشه؟😒
نایل: حالم از هر چی ژلس به هم خورد😷
زین: حالا چرا ژله؟😐
هری: ندیدی راه میره میلرزه؟
هری خودش رو لرزوند و خندید
لویی:😂
لیام:😐
مراسم تموم شد و پسرا امده شدن به پارتی بعد مراسم برن
نایل: خدا کنه جاسم بیاد😍
زین: من امشب میخوام یک دهن برای همه بخونم از صدای من بهره ببرن😊
لیام: به خدا اگر اینکارو کنی امشب تو کوچه باید بخوابی😐رات نمیدم تو خونه😐
زین: چیهه؟حسودیت میشه صدای دخترکش من رو نداری؟ 😎
لویی: صدای تو دختر کش نیست گوش کر کنه😐
زین: عوضی😐تو خوبی با اون صدا وزغ مانندت😐
لویی: صدا من مثل وزغه؟صدا من تکه تک😎
نایل: صدا فقط صدا خودم😎
لویی و زین :تو خفه
نایل:😢
هری: صدای هر دوتون به درد دست فروشی کردن سر چهارراه میخوره😐
زین: ینی چی؟😐
هری: از اونایی داد میزنن آی دمپایی ابری داریم.بدو حراجههه حراجججج😂
نایل:😂
لویی:😐
زین:😐
هری: تا شما باشید صدای نایل من رو مسخره نکنید😎
نایل: هارولد😍
لیام: بزمجه ها راه بیوفتید😐زود😐😐

🆔THIS is US🆔Where stories live. Discover now