Little Rebel (Harry Styles)

سوتین عروسکی؟!

در با صدای بلندی به دیواره کنارش کوبیده شد و منو از خواب پروند

دستامو به سمته ملافه بردم و اونو بالاتر کشیدم، توی تخت چرخ زدم و صورتمو بین موهام قایم کردم
خسته بودم و همین باعث شده بود که نخوام چشامو باز کنم و اون دیوونه رو در حال کشتنم تماشا کنم.

استایلز هر کاری که میخواد بکنه رو میتونه وقتی خوابم در سکوت و ارامش انجام بده

"بلند شو"

صدای بمش تو هوای تنگ کلبه پیچید و هوشیاریمو برگردوند

بدون اینکه چشامو باز کنم یا از تخت پایین بیام سرمو تکون دادم

"فکر کنم بهت گفتم که دوست ندارم هر حرفی رو دو بار تکرار کنم،اینطور نیست؟".

خطرناک و پر از تهدید، همیشه اینجوریه؟!

"من نمیخوام"

غر زدم و بیشتر توی ملافه های نرم و سفید رنگ فرو رفتم وقتی صدای پاهاش رفته رفته به تخت نزدیک میشد

با برخورد باد سردی لرزیدم و دستای لختمو بهم قلاب کردم ولی زمانی که فهمیدم ملافه توسط اون خودخواه از روم برداشته شده و منم تنها با یه سوتین خوابیدم و بالا تنم کاملا لخته چشمامو با سرعت از هم جدا کردم و به پوزخند مزخرفش خیره شدم

"یه سوتین عروسکی؟ چند سالته تو کوچولو ؟"

بمب خندش توی هوا ترکید ، روی زانوهاش خم شد و با چشای بسته به مسخره کردن و خندیدن بهم ادامه داد.

"آه ببخشید که نمیدونستم قراره دزدیده بشم،اگه قبلش بهم میگفتین از اون تور توری مشکیا میپوشیدم"

چشامو چرخوندم و تیشرت خاکیمو دوباره تنم کردم

"تور توریه مشکی؟"

واقعا؟ اون میخواست همینجوری بی دلیل به خندیدن ادامه بده؟

"بیا جدی باشیم.تو هیچوقت نمیتونی از اونا بپوشی!"

در حالی که اشکای جاری از خندیدنش رو پاک میکرد بلند شد و روبه روم ایستاد

"و اونوقت چرا؟"

دستامو به کمرم قفل کردم و با ابروهای بالا رفته از خشم و تعجب منتظر جوابش موندم

"اونا حتی اندازه ی پرتقال هم نیستن که بخوان توی اون تور توری مشکیا جا بشن عشق"

قبل از اینکه به سمت در برگرده با دستاش به سینه هام اشاره کرد و  هیکل بی نقصشو به رخم کشید.

"تو خیلی بی ادبی"

صورت خجالت زده و قرمزمو پایین انداختم و نگاهمو به سینه هام دوختم

اونا بزرگ نبودن اما به قدری هم کوچیک نبودن که بشه مورد تمسخر قرارشون داد . اون یه عوضیه هیزه ،همین.