chapter 1 - curly wurly

5.4K 659 49
                                    

" لویییییی "

دو نفر با پاهای کوچولو داشتن با سرعت به سمت برادر بزرگترشون میرفتن . کسی که دم مدرسه ابتدایی ایستاده بود.

" سلام بچه هاا ... روزتون چطور بود ؟ "

لویی کیف کوچیک خواهر کوچولوش دوریس رو گرفت و موهای بلوند فرفری ارنست رو بهم زد.

" لویی ...ما رو میبری که شکلات بخریم ؟ "

" امروز جمعه س ، مگه نه ؟ "

دوقلو ها باهم سرشونو تکون دادن .

" پسسس...ارهههه میریم که شکلات بخریم. "
-------------------------

" بچه ها ، شما برید تو من همینجا منتظرتون میمونم "

لویی یه پاشو به دیوار تکیه داد و پشتشم به دیوار چسبوند ... از توی جیبش یه سیگار دراورد و دو قلوها سریع وارد مغازه شدن.

" هززززززییییی (hazzy ) !!! " دوریس پسر پشت صندوق رو صدا زد.

" خبببب ببین کی اینجاست‌...دو قلوهای موردعلاقه ی من تو کل دنیا ! " هری گفت و به دوقلوها لبخند زد.

" چی میخواید بچه ها ؟ "

" هممممم.... هنوز نمیدونیم ... چیز خوب چی داری ؟! "

ارنست پرسید و دوریسم سرشو تکون داد.

" چند تا شکلات جدید داریم که همین هفته رسیدن...میخاید امتحانشون کنید ؟ " هری گفت وسریع رفت که بیارتشون.

" اسم این شکلات curly wurly عه...من یواشکی چندتاشو امتحان کردم و بنظرم شمام ازشون خوشتون میاد ! " هری گفت و از پشت صندوق اومد بیرون و به هر کدومشون نصف شکلات رو داد.

" هه...curly درست مثل موهات! "
~~~~~~~
چطوره؟
مرسی که خوندین 💚

sweets (l.s persian translation) [Completed]Where stories live. Discover now