روزی روزگاری، در روزگاری که نه گوشی ای بود و نه اینترنتی وجود داشت، شهری کوچک پشت کوه های البرز بود که روی سر در دروازه آن بزرگ نوشته بود: "شهر پشت کوه".
از مردم شهرش هم فقط همین رو بگم که هرکی می شنید که طرف از پشت کوه آمده، کاملا به شخصیتش پی میبرد...
خلاصه در این شهر پر آوازه طبیبی مشغول کار و کاسبی بود. اسمش خسیس الدوله بود ولی همه به او طبیب کورتون میگفتند چون هروقت حال و حوصله مریض نداشت، می گفت یک ویروس جدید وارد شهر شده و چهار پنج تا کورتون مینوشت و مریض رو پرت می کرد بیرون.
YOU ARE READING
شهر پشت کوه
Humorروزگاری روزگاری، در روزگاری که نه گوشی ای بود و نه اینترنتی وجود داشت، شهری کوچک پشت کوه های البرز بود که روی سر در دروازه آن بزرگ نوشته بود: شهر پشت کوه...