کابل

257 36 12
                                    

کجای نقشه جهانی‌

که جهانی‌ تو را نمی‌بیند

خوشه خوشه جسد

تکّه، پاره، در خون خود فرو میروند

فارغ از لنز‌های رنگارنگ

کابل، شهر خسته، اسیر برقع‌های خون آلود

مدفون در ریش‌های بی‌ ریشه

ایستاده با تو همواره

سرنوشت دژخیم با تیشه


به کدامین سو می‌نگری

جهان خواب است وقتی‌ کودکانت با خون حمام می کنند

آنگاه که تاریخ با دشنه همبسترت میشود

کابل من،‌ای پارسی‌ ترین

ای شهر بی‌ بودا، خفته در تو هزاران پاریس

ای گمشده‌ترین شهر

زیبای خفته پنهان زیر نقاب‌ کین

که بمب‌ها آذین تو گشته‌اند


پرچمت کجاست؟

لایک‌ها ت را برده اند؟

شاید خونت رنگین‌تر نیست

فقط گلهای خش خاش

در سوگت می‌‌گریند

نفس بکش، بیدار باش

تاریخ روی یک پاشنه نمی‌‌چرخد

کابلTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang