[متاسفم عزیزم.
من یدونه تو،
توی مغزم دارم.
توی خیالم.
یه روز یه جا نوشته ای خوندم:
"یکی رو دوست داشتم،
انقد بهش فکر کردم
که تصوری که ازش داشتم
از خود واقعیش سبقت گرفت
بعدها دیگه خودشو دوست نداشتم ؛
تصور ذهنی خودمو دوست داشتم. "
فکر میکنم منم به همچین مرحله ای رسیدم.
پس لطفا بزار راحت بخوابم،
و خواب ببینم]
ESTÁS LEYENDO
Why She Wanted To Sleep?
Historia Cortaناگهان از خواب پریدم که رفته بودی و من هنوز هزار دل سیر حرف داشتم [آباعابدین] Cover by kimiamd