من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گناه آمده امسیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده امچال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده امشب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده اماین همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام-فریدون مشیری