نایل سرش رو تکون داد.«نه نه، بیا یه چیزی بخوریم ،گشنت نیست؟»
و قبل از اینکه هری بتونه جوابشو بده یه توت فرنگی گنده فرو کرد تو دهنش.
هری خندید و تقریبا کلش رو یه جا خورد که آخرش بلند صدا داد. اون داشت خفه میشد. این کارش حتی نایل رو بیشتر تحریک میکرد.«مشکل من چیه؟»
نایل فکر کرد و از خودش پرسید.«حداقل برای ۳ ثانیه ساکت بودی.»
نایل خندید وقتی سرفه های پسر مو فرفری تموم شد.«خفه شو!» هری با صدای نازک گفت. «من داشتم میمردم و تو فقط بهم خیره شده بودی! جداً میگم، همه زندگیم اومد جلو چشمام!»
«باید یه میوه دیگه فرو کنم تو حلقت، بزار بگم کدوم...هندونه؟»
نایل گفت. سر به سر هری گذاشتن کمک میکرد تا از فشاری که روش بود کم بشه. «اگه خوش شانس باشیم اون برای ۱۰ ثانیه خفت میکنه...آرامش رو تصور کن.»«من باحالم و داستانام جالبن! راجع به چی حرف میزنی؟»
نایل وانمود که داره خمیازه میکشه.
«ببخشید، نگرفتم چی گفتی!»یه دفعه هری روی نایل پرید. اون مچ دستهای نایل رو گرفت و محکم فشارشون داد. نایل میدونست که چشمای آبی ترسیدش کاملا باز بودن و لبهاش از هم جدا شده بودن.
«ه-هری؟»
اون آروم گفت. هری زانوهاش روی مچ دستهای نایل گذاشت و خودش رو پایین کشید تا لباهاش رو به لبهای نایل بچسبونه. نایل تو شوک بود و نمیتونست لباهاش رو تکون بده. هری بوسه رو کمی نرم تر کرد تا نایل حرکت کنه. زبون هری هر اینچ دهن نایل رو طی میکرد. اون کاملا روش تسلط داشت. نایل آه کشید. هری بوسه رو متوقف کرد و توی گوشش زمزمه کرد.«تو تاوانش رو پس میدی، گرفتی؟»
قلب نایل محکم میتپید. اون جواب نداد.
«گرفتی؟»
هری دوباره پرسید و صداش بالاتر رفت.«آ-آره، هری.»
نایل گفت و تصمیم گرفت تا باهاش کنار بیاد، وقتی حس کرد دیکش زیادی سفت شده.«و تو قراره به هر چیزی که من بهت میگم عمل کنی.»
هری دوباره زمزمه کرد. پیراهنش رو در آورد و روی زمین پرت کرد. بعد شلوار مشکی جذبش رو پایین کشید. اون دوباره نایل رو محکم بوسید و یکم پایین تر اومد تا به ترقوه هاش رسید وقتی یه ناله از دهن نایل خارج شد؛ لاوبایت های محکم روی پوست نرم و سفید نایل گذاشت. نایل داشت زیرش نفس نفس میزد. هری شلوار و باکسرش رو هم روی زمین انداخت. اون باکسر نایل رو هم پایین کشید تا دیک سفت شدش رو آزاد کنه. چشمای هری تیره شد وقتی شروع کرد به آروم لمس کردن خودش. نایل رو به روش بود، پیچ و تاب میخورد و جوری تحریک شده بود که میتونست همین الان بیاد. اونم میخواست خودش رو لمس کنه.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظـر و وت پلیزز💜💚✨
All The Love -F
farrysh
YOU ARE READING
Beg For It | Narry Smut | Persian translation
FanfictionWhen Niall cant handle the pain under his pants and harry just...