«تو به خودت دست نمیزنی، مگر اینکه من بهت بگم.»
هری با نگاهی قاطعانه تو چشماش گفت. نایل سرش رو برای تایید تکون داد.«بشین.» هری گفت و به نایل کمک کرد تا به دیوار تکیه بده. «تو باید برام ساک برنی.»
هری به طور خشن گفت و دیکش رو جلوی صورت نایل گرفت. نایل سر دیکش رو توی دهنش برد و خیسی سرش رو مزه کرد. اون دوباره آه کشید و و زبونش رو بیشتر دور هری کشید. یهو کلش رو توی دهنش جا داد و سرش رو آروم تکون داد. اون صدای ناله هری رو از بالای سرش شنید. هری یکی از دستاش رو به دیوار تکیه داد و اون یکی رو تو موهای نایل فرو کرد و آروم سرش رو جلوتر برد. نایل از ساک زدن دست کشید و سر دیکش رو بوسید. نفس هری برید. نایل دوباره کلش رو توی دهنش جا داد و محکم ساک زد. گونه هاش سرخ شده بودن و زبونش روی دیک بزرگ شده هری کار میکرد.«نایل، بسه!»
هری ناله کرد و مقاومت کرد در برابر اینکه دیکشو به ته حلق نایل بکوبه.نایل به کارش ادامه داد و هری دیکشو از دهنش بیرون کشید.
«م-من، بس کن نی!»
هری گفت وقتی تند نفس نفس میزد و نایل فوراً کارش رو متوقف کرد و مظلومانه به چشمای هری نگاه کرد. اون بلند شد و هری نیشخند زد، دستش رو آروم به سمت پایین بدن نایل کشید و روی باسنش متوقف کرد و محکم زد.«به پشت بخواب.»
نایل گوش داد. هری جلوش نشست و دیک سفت شده نایل رو تو دستای بزرگش گرفت. نایل با همین لمس کوچیک داشت ستاره ها رو میدید. هری دستاش رو آروم حرکت داد و نوکش و بعد کل دیک نایل رو محکم و سریع ساک زد. نایل بلند ناله کرد و ملافه ها رو چنگ زد.«هری..فاک!! لطفا...اوه فاک!»
نایل تیز نفس کشید و سرش رو تو بالشت فرو کرد. هری از این خوشش اومد. اون عقب کشید و با دستاش کارش رو ادامه داد.«چی؟ تو باید بگی. براش التماس کن. حالا!»
اون با صدای بلند و تاریکش گفت و چشماش از هوس پر شده بود.«م-منو به فاک بده! لطفا ه-هز!! لطفا!»
نایل التماس کرد و چشماش میدرخشیدن. اون دیک بزرگ هری رو به طرز بدی توی خودش میخواست. اون از فکرش لرزید و سعی کرد خودش رو لمس نکنه وقتی هری کشو بالایی رو باز کرد تا وازلین رو از توش برداره. اون یکم از اون رو کف دستاش زد و به پشت نایل مالید و بعد دیک خودش رو تو دستاش گرفت تا حاضر بشه، هرچند نیاز نبود چون نایل اونقدر تحریک شده بود که با کوچکترین لمسی میتونست بیاد.«حق نداری قبل از اینکه بهت بگم بیای.»
هری بهش هشدار داد، انگار تونسته بود ذهن نایل رو بخونه.«تو پسرِ خوبی هستی نایل؟»
نایل نفسی عمیق کشید و سرش رو تکون داد.
«من پسر خوبی هستم برات، هری!»
اون با محکم ترین صدایی که میتونست گفت. هری یه انگشتش رو داخل نایل کرد و خم شد تا گردنش رو ببوسه. تمام بدن نایل داشت میلرزید.«ل-لطفا هری، بیشتر!»
هری دوتا انگشت دیگه هم اضافه کرد و صبر کرد تا نایل عادت کنه. بعد توش قیچی زد تا بیشتر سوراخشو باز کنه.«من میخوام خیلی سخت به فاک بدمت.»
هری توی گردن نایل نفس کشید. نایل دید که اونم داشت میلرزید.«تو میخوای که من اینکارو بکنم؟»
نایل تقریبا نمیتونست حرفی بزنه چون سعی داشت تا جلو خودش رو از اومدن بگیره.
«آره هری...اووه...لطفا...منو سخت به فا-فاک بده...»
اون سرش رو تکون داد تا هری مطمئنا بفهمه. هری بلند شد و روی تخت نشست.«اگه بهم قول بدی که تا بهت نگفتم نیای، میتونی خودتو لمس کنی.»
نایل بازم سرش رو تکون داد.
«قول میدم.»اون هری رو دید که موهاش رو عقب داد قبل از اینکه دستای بزرگش روی دیک خودش محکم تر کار کنه.
نایل از اینکه عضلات هری زیر فشار بود وقتی داشت خودش رو تند لمس میکرد سفت تر هم شد. هری لب پایینش رو گاز گرفت و به نایل نگاه کرد. بلند شد و دوباره اون رو بوسید.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
All The Love -F
farrysh
YOU ARE READING
Beg For It | Narry Smut | Persian translation
FanfictionWhen Niall cant handle the pain under his pants and harry just...