[Zayn's pov]
دستمو گرفت و برد تو اتاقو دره كمدم و باز كرد
._زين لعنتي ببينم تو أصلاً رنگ ديگه جز مشكي ميشناسي ؟
شونه هامو انداختم بالا و گوشه لباسمو گرفتم و به پايين نگاه كردم
راستش يكم خجالت كشيدمولي بعد اخم كردم و دستمو گذاشتم پشته كمرش و از اتاق حولش دادم بيرون همونطور كه حولش ميدادم با لحن جدي اي گفتم
_.برو بيرون فضولي نكنو بعد دره اتاقم و روش بستم و رفتم سراغ كمدم
و درواقع هيچ لباسه مناسبي پيدا نكردمرفتم از بالاي كمدم كه خيلي وقت بود بازش نكرده بودم لباسمو در اوردم و انداختمش روي تخت
ولي بازم به نتيجه نرسيدم
پس همون لباس مشكيم و با كلاهم سرم گذاشتم و اومدم بيرون
_.خب بريم
برگشت و نگاهم كرد و بعد يه عطسه تو صورتم كرد
._ببخشيد
دستمالشو در اورد و رو سرو صورتش كشيد
صورتمو جمع كردم و با استين لباسم صورتمو تميز كردم
_.مشكلي نيست
يه لبخند مسخره تحويلش دادماونم يه لبخند ... گوگولي زد و باهم از خونه رفتيم بيرون
_.هي ليام كلاهتو نذاشتي مامانت دعوات ميكنه
._زين !خنديدم
_.باشه ، باشهسواره ماشين شديم و اون راه افتاد من نميدونم كجا ؟
_.اگه قصدت اينه منو بكشي بايد تو خونه ميكشتي
با يه صورت كاملاً بي حس نگاهش كردم
._نه ميخوام ببرمت يه جاي خوب ، وقت واسه كشتنت هست
چشامو چرخوندم و دست به سينه به صندلي تكيه دادم
فقط اميدوارم يه جاي خوب ببره ، يه جايي كه كسي نباشه ، مخصوصاً ادمه اشنا ! چون مطمعنم اخرين چيزي كه ميخوام ديدنه يه اشناعه
يا چي ميشه مثلاً قاتل زنجير اي باشه ؟
برگشتم و نا محسوس نگاهش كردم
نه نه اون خيلي بامزه تر و خوردني تر از ايناست كه قاتل زنجيره اي باشه
سرمو كلافه تكون دادم و دوباره به جلوم نگاه كردم
جلوي يه خونه نگه داشت و پيادع شد
منم پشت سرش پياده شدم و كنجكاو به دور و برم نگاه كردم ولي هيچي اشنا نبود
شونه هامو انداختم بالا و اون درو باز كرد
و منو جلو حول داد
با صحنه اي كه جلوم ديدم حس كردم از عصبانيت كله وجودم داره منفجر ميشه و مطمعنم يكم ديگه عصبي بشم دود از سرم بلند ميشه
_.واقعاً ليام ؟
حولش دادم عقب و اون فقط متعجب بهم نگاه ميكرد
چه فكري با خودم كردم ؟ اينكه اون درك ميكنه ؟ يا اينكه دو روزه ميفهمه من چي دوست دارم چي دوست ندارم ؟ أصلاً چه فكري كردم تو خونه راهش دادم ؟
دوباره حولش دادم و از بقلش رد شدم و فقط دوييدم كه از اونجا برم
ESTÁS LEYENDO
Alone {Ziam.Mayne}
Fanfic" هميشه تنهايي بهتر بوده هيچوقت مجبور نيستي برأي كسي كاري كني هيچوقت كسي بخاطره مهربوني هات نميزنه تو سرت هيچوقت كسي نميتونه بهت صدمه بزنه مگر اينكه خودت كسي و راه بدي و وقتي راه دادي اين اجازرو بهش بدي كه بهت صدمه بزنه"