23:08

355 83 6
                                    

تو اومدی توی اتاق و نگاهت به طرز وحشتناکی خسته و کلافه بود.

وقتی داشتی برام غذا میریختی،انگشتات لرزیدن و غذا روی بدنم ریخت.

تو گفتی که برام پاکش میکنی.

ولی از حال رفتی

00:00 *completed* [L.S]Where stories live. Discover now