یه تشکر از همتون که تا اینجا باهام همراه شدید.
مرسی که با اپدیتای نامرتب،چپترای یه-جمله ای و نوشتن ناجورم کنار اومدید.هرچقدر که بخاطر خوندن،ووت دادن،کامنت گذاشتن و دوست داشتن کتابم ازتون تشکر کنم کافی نیست.00:00 برای اولین بار روز کریسمسِ سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
از اونموقع چندین بار برای بازنویسی آن پابلیشش کردم،ولی هیچوقت کل کتابو بازنویسی نکردم. بعد از یه مدت اسکی رفتن و تعطیلات تصمیم گرفتم وقت بزارم و چپترایی که به عنوان یه نویسنده موقع خوندنشون احساس راحتی نمی کردمو،بازنویسی کنم.
تقریبا کل کتابو بازنویسی کردم مخصوصا دو چپتر مهم 11:59 و 00:00 رو.امیدوارم که چپترای بازنویسی شده بهتر از چپترای اصلی بوده باشن و باهاشون ارتباط بیشتری برقرار کرده باشین.
اگر دارید برای بار دوم این کتابو میخونید بهم خبر بدید که کودوم ورژنو بیشتر دوست داشتید !و برای بار دوم ،مرسی که 00:00 رو خوندید و یادتون نره که کارای دیگم رو هم چک کنید :)
همتونو خیلی دوست دارم . X
اکانت اصلی:
@sonderinglyاکانت دوم:
@softeanیادتون نره که روی ایکونای فالوو بزنید:)
پ.ن:جلد دوم به زودی توی اکانت دوم پابلیش میشه ؛))
YOU ARE READING
00:00 *completed* [L.S]
Fanfictionساعت ۱۲:۰۰ سیندرلا پرنسش رو ترک میکنه و یه کفش شیشه ای رو روی پله های مرمر راه پله ی بزرگ جا میزاره... ساعت ۱۲:۰۰ از اون فرار کردم... ولی برعکس سیندرلا،من یه چیز کوچیک رو تو راهم جا نزاشتم. •رتبه اول توی داستان های کوتاه بهترین داستان کوتاه در مسابق...