زين

68 14 10
                                    

دوست دختر میک اينجاست. سعى مى كنه حال مامان و خوب كنه براى همين جلوى چشماشون نمى پلكم. چشمام سرخ سرخن. سرم سبكه ولى دهنم سنگينه جورى كه حتى كلمات توى ذهنم كشدار و شل و ول مى شن.

اسكيت برد و كوله پشتيم و از گوشه اتاقم بر مى دارم. هرچى كه دستم مياد و مى پوشم. امسال هوا سرد تره و بايد بيشتر پوشيد چون زمستون اين بار صبرى نداره.

قبل رفتن میک و مى بينم كه داره ماشينش و مى شوره. جونش به همين ماشين وابسته است جورى كه هر روز تميزش مى كنه و هر روز موتورش و چك مى كنه. سعى مى كنم بدون اينكه ديده بشم برم اما چشماى تيزش تن لش من و مى بينه و صدام مى كنه.

از اسمم متنفرم، دفعه ى بعدى اگه كسى خواست اسمی روم بزاره همونجا با چاقوى جراحى زبونش و مى برم.

با خستگى سمتش بر مى گردم و با دستم جلوى چشمام و مى گيرم چون آفتاب تيز مى خوره تو سرم.

" شام منتظرت باشيم؟"

"نه امروز تا هشت بيرونم فك نكنم شام برسم."
ازینکه می بینم یادش نیست امشب سر کارم ناراحت می شم اما به روی خودم‌ نمی یارم چون میک به این چیزا کاری نداره.

مامان مى گفت من هميشه حساس بودم خودم اين شكلى فكر نمى كنم به نظرم بيشتر به جزئيات توجه مى كنم و اين باعث نمى شه حساس باشم. مى شه؟

"تونستی بیا خانواده جی قراره بیان اگه توهم باشی بهتر می شه." شونه هام و می ندازم بالا و اسکیت بردم و می ندازم.جی دوست دختر میک هستش٫ قیافه مهربون و نگرانی داره. موهاش و همیشه مرتب می کنه و صبح ها یک ساعت زودتر بیدار می شه تا با آرایش پف صورتش و بخوابونه خلاصه ی کلان درست همون چیزی که میک احتیاج داره.

می دونم اگه من نباشم بهتره. هم مامان این و می دونه هم جی. مامان صادق تر از اونی هستش که بخواد مخفی کاری کنه و به روم نیاره اما جی اینکارو نمی کنه. اون ساکت و با لبخند ملایمی احساساتش و مخفی می کنه اما یک عمر ساکت بودنم باعث می شه بتونم احساسات واقعیش و از میمیک صورتش بفهمم.

اما باز میک بی حواص تر از اونی که متوجه این چیزهای کوچیک بشه. تنها چیزی که خوب می فهمه ماشینشه، خوشحالی دوست دخترش و مادرش.

سوال: آیا چیزی به اسم رهایی و آزادی وجود داره؟
جواب: تا وقتی تصمیم گیرنده ی اسمت و هزارتا کوفت دیگه نیستی نه.

The Perks of Loving Zayn MalikWhere stories live. Discover now