راز : ناشناختهِ شناخته شده.

608 91 54
                                    

و اما راز‌. نویسنده ای که برای ما شناخته شده ست ولی در عین حال، ما شاید دربارش خیلی کم بدونیم. نویسنده خلاق و با دقتی که بیشتر از هزار نفر، نوشته هاشو میخونن.
آی دی راز : @atalebymystery
.
تیمسار: خب، سلام راز. مرسی که اینجایی. حالت چطوره؟ :))

_شکر خدا😁

تیمسار: خودت رو برامون توصیف کن یا یه بیوگرافیه کوتاه بهمون بده از خودت هر جور که میخوای.

_من رازم و تنها توضیحی که میتونم درباره خودم بدم اینه که قرار نیست کسی منو خوب بشناسه😁

تیمسار: راز، تو کارای زیاد و موفقی رو به عنوان یه نویسنده ارائه دادی، از بین این کارا، خودت کدوم رو بیشتر از همه دوست داری و چرا؟

_خوب راستش تعریف خودم از نویسندگی و موفقیت یه کم با این سرگرمی‌های واتپدی فاصله داره ولی این‌ها رو هم مثل بچه‌هام دوست دارم. مادرها حتی بچه‌های بدشون رو هم دوست دارن. خودم بیش از همه «احمق‌ها» رو دوست داشتم. دلیلش می‌تونه این باشه که خودم هم تعجب کردم تونستم داستان نسبتاً پرکششی رو توی قالب به زندگی روزمره خالی از اکشن و معما بنویسم. شخصیت زین به خاطر سوال‌ها و سردرگمی‌هاش توی زندگی که اکثر مردم باهاش دست به گریبان هستن، ارتباط خوبی با خواننده برقرار میکنه. به نظرم دوست داشتنیه چون این داستان زندگی یه آدم عادی با مشکلات عادیه. مخصوصاً توی دنیایی که همه دوست دارن توی بیوگرافی اینستاگرام هم خودشون رو «خاص» معرفی کنن :)

تیمسار: شروع کارِت از کجا بود؟ تاحالا کاری رو منتشر کردی که شکست بخوره یا مثلا اونقدری که انتظار داشتی مورد توجه قرار نگیره؟

_شروعش برای همه از تولد یا حتی پیش از اون توی شکم مادره. از لحظه‌ای که تخیل شروع به کار میکنه. ولی اگر منظورت دست به قلم بردنه یه شعر بود که هفت هشت سالگی نوشتم. به یه دلایلی خوشبختانه انداختمش دور. افتضاح بود😐
بله متاسفانه. البته من کار منتشر نشده زیاد دارم ولی تمام تلاشم رو میکنم اگر کاری رو منتشر کردم تا انتها ادامه بدم تا خواننده بهم بی‌اعتماد نشه بگه این هی پاک میکنه همه چی رو! ولی مجبور شدم یکی دو سال پیش یه فنفیک قشنگ با موضوع جالب که خیلی هم روش کار کرده بودم به اسم «رزهای آبی» رو پاک کنم چون یه سری بحران‌های شخصی توی زندگیم پیش اومد و روند داستان از دستم خارج شد.
اون قدر که انتظار دارم؟🤔 نه راستش... من همیشه قبل پابلیش به خودم دلداری میدم پنج نفر هم ووت کردن بسه تا دلسرد نشم😅 این طوری توقع خودمو پایین نگه میدارم. من مینویسم تا لذت ببرم. مورد استقبال قرار گرفتن فقط یه تشویق اضافه‌ست که البته خیلی هم ارزشمنده

تیمسار: از تجربه های خارج از واتپد برامون بگو.

_به دلایلی تجربه‌های خارج واتپدم تنها به شعرهام محدود میشن. یه تعداد شعر نو، غزل مدرن و چیزهای دلی دیگه از علایقم، ترس‌ها، خوشی‌ها و باورهام...

فرارگاه‌ سیزده [مصاحبه با نویسندگان و مترجمان]Where stories live. Discover now