its just the beginig 2

749 29 16
                                    


تو نباید انقدر راحت دل ببازی
نه به هیچ وجه همچین اتفاقی نمی افته
مگر این که .....

(از دید تهیونگ)
حموم میتونست ارومم کنه ولی تا وقتی که جانگکوک نیومده بود اینجا  !
ولی من نباید نشون بدم که بهش حسی دارم ...باید بفهمه چقدر تغییر کردم..دیگع اون پسر قدیمی مرده :)
از  حموم بیرون اومدم و نگاهم به جثه ی کوچیک پسری افتاد که کنار تخت خوابش برده بود ..از سرما تو خودش جمع شده بود و گوشیش تو دستش مونده بود ...
لبخند کجکی زدمو نزدیکش شدم ...میشد به وضوح بالا پایین رفتن قفسه سینشو دید.. چه قدر خسته بودی تو اخه
خندم گرفت و اروم حرکت کردم تا بیدار نشع . رو پاهام نشستم و ب صورت بی نقصش خیره شدم ..لبای خوش فرمی که از هم باز مونده بودن ..موهای حالت دارش که تو صورتش پخش شده بود..کم کم بدنم داشت داغ میکرد و ضربانم بالا میرفت
باید جلو خودمو بگیرم لعنتی ...
ولی کی دلش میاد این پسره مظلوم نما رو ولش کنه رو زمین بخابه 😂
مظلوم ؟؟؟ با دیدن بطری سوجو کنارش حرفمو پس گرفتم
ینی الکل براش انقد خواب اوره 😒
گوشیشو از تو دستش برداشتم و گذاشتم کنار
دستمو با احتیاط گذاشتم زیر گردنش و اون یکی دستمو اروم بردم زیر پاش
....لمس کردنش ب تنهایی میتونه دیوونم کنه
نفس عمیقی کشیدم فکرمو از این چیزا دور کردمو سعی کردم ب اینکه دستمو کجاش گذاشتم فکر نکنم😂
زورمو جمع کردم و بلندش کردم
تکون خوردو دستشو انداخت دورمو سفت گرفتم  ! دیوونه شده؟؟؟
همونجوری تو بغلم نگهش داشتمو با تعجب به حرکتاش نگاه میکردم
کوکی با یه لحن لوس و کشیده: اوممم نهههه... عاخ .. عومم..منو ندزد .. میدونم خیلی جذابم ولی منو ندزدد
انقد برام عجیب بود که یادم رفته بود شصتو چند کیلو وزن الان رو دستامه😂
نزدیک تختش وایسادم
سرمو نزدیک گوشش بردم : هی هی اروم باش انقد تکون نخور و فقد بخواب
کسی نمیدزدتت
صداش بلند تر شد و یقه لباسمو تو دستش گرفته بود  با چشای بسته ناله کرد..: تو دیگه خره کی باشی ..منو ول کن و گرنهه.....
حرصم گرفته بود ...از اون طرف یقمو گرفته بود و داشت منو بیشتر سمت خودش میکشید...
خم شدم تا بزارمش تو تخت ..یکم دیگه تکون خورد 
خاستم برم که متوجه شدم گوشه ی حولمو با دستش گرفته
عاه تروخدا انقدر با روح و روان من بازی نکن   !
نه الان که دارم با خودم کنار میام با این عشق مزخرفی که خودمو کشتم تا نابود ش کنم ولی ...
نمیتونم خودمو گول بزنم
نشستم لبه ی تخت
هر از گاهیی زیر لب چیزی میگفت و تکون میخورد منم همینجوری بهش زل زه بودم و خسته نمیشدم
سرمو انداختم پایین و ب دستش خیره شدم که هنوز حولمو سفت چسبیده بود :)
دستمو اروم رو دستش گذاشتم و نوازشش کردم بعد حولمو از دستش ازاد کردم
گرمای دستش چه ارامشی داشت
تماشاش چقدر لذت بخش بود
حالا که هم اتاقی و هم گروهیی بودن شانس بزرگی بود برای به دست اوردنه عشق اولش .
ولی غرور لعنتیش نمیزاشت
اگه جانگکوک مسته ...وقتی بیدار شه چیزی یادش نمیاد... میتونم ...
من میتونم هرکار بخوام بکنم نه ؟
ولی این کار یه جور خیانته .. هرچقدرم پست باشم نباید ازش سو استفاده کنم
ولی حداقلش یکم از نزدیک تر نگاش کنم شاید یکم سیر شم  :)
دستامو دو طرف بدنش گذاشتم و روش خم شدم
با دقت اجزای صورتشو اسکن کردم
نیروی عجیبی داشت کنترلم میکرد و منو به سمت اون لبای خواستنیش هدایت میکرد که یه
دفعه صدای باز شدن در منو متوقف کرد
نه
----------------------------------------------------
خب اینم اولین اپدیت تو تابستون :)
کوتاهه میدونم ! قسمت بعد اتفاقای جالبی میوفته

یکی پرسیده بود فقط جیمین و وی و کوکی هستن ؟
نه عزیزم ! بقیه ی اعضا هم میان متظرشون باشین 
این فنفیکشن داره داستان ویکوک قبل دبیو بی تی اس رو میگه
بی تی اس هنوز دبیو نکردن و تازه اعضا دارن دور هم جمع میشن
بقیه میان پس منتظرشون باشین .
هفته ای سه قسمت اپ میشع
بستگی به نظرات داره
امیدوارم خوشتون اومده باشه ...
انتقاد ایراد هرچی هست بگین
چون اولین فنفیکشنمه *-*

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 26, 2018 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Dark and wildWhere stories live. Discover now