لویی: هری
لویی: هری
لویی: هررری
لویی: هرییییییی
لویی: کجایی؟
لویی: لطفا منو نادیده نگیر
لویی: من عاشقتم خواهش میکنم
لویی: هری برگرد پیشم
لویی: لطفا
لویی: من معذرت میخوام که زودتر جوابتو ندادم
لویی: لطفا ، من خیلی متاسفم
لویی: هری بیبی
لویی: برگرد پیشم لطفا
لویی: من خیلی دوستت دارم بیبی
لویی: لطفا
لویی: من واقعا امیدوارم حالت خوب باشه
لویی: هفت روز دیگه ، باشه؟
لویی: تو رو خدا هری
لویی: تو هم باید در جواب "باشه" م بگی باشه
لویی: این کلمه ی همیشگیمونه، درسته؟
لویی: لطفا هری
لویی: هز
لویی: من واقعا دلم برات تنگ شده بیبی
لویی: لطفا
لویی: من عاشقتم بیبی بوی
لویی: هر چی سریع تر که می تونی/ می خوای برگرد پیشم
لویی: :(
YOU ARE READING
مکالمات غم زده~[LS]
Short Storyهری افسردست و لویی تلاش میکنه تا سرحالش کنه. Highest ranking: #1 in short story