یه لونیلا شیپر : من فکر میکنم لویی و دنیلا هم باید با هم ازدواج کنندنیل : این حرفا زیاد راستهی کار تو نیست، هانی
.
.
.فقط من اینجوریم یا شمام وقتی به پسرا تو مراسم ازدواجشونن، فکر میکنین، خندهتون میگیره؟!
مثلا همهچیز خیلی شیک داره طبق برنامه برگزار میشه که یهو لویی یه بطری آب خالی میکنه رو لیام؛ لیام هم به اعتراض کت شلوارشو درمیاره لباس موز پیپوشه
بعد هری که داشته با نایل حرکات ناموزون انجام میداده، یهو سمتش خیر برمیداره
بعد از اون طرف زین دودقیقه یه بار میپرسه 'واسهپنین؟'
بعد سایمون هم داره بخاطر این کاراشون، موهاشو میکشه و پاشو میکوبه زمین و جیغ میزنه و اونا به تخمشونم نیسخدایا لطفا عقل پسرا رو درهمین حد نگه دار؛ به هیچ وجه نیازی به واندایرکشنِ عاقل نیس!
VOCÊ ESTÁ LENDO
married to a larry shiper/persian translation
Fanfic"من دوستت دارم همسر قشنگم"(wife) "شات آپ هری، تو گیی و همینه که هست." ~یا~ هری ازدواج کرده و زنش قسم میخوره اون عاشق لوییه. ~translate by ãvin~