صبح دوشنبه هری رفت مدرسه و نگران امتحان ریاضیش بود و این واقعیت که لویی دوباره داشت کنارش راه می رفت.
همچنین اون داشت از دنیا تشکر می کرد چون اون امروز تصمیم گرفته بود عطر مورد علاقشو بزنه . و امیدوار بود لویی توجه کنه.
و آخرش هم اتفاق افتاد. وقتی اونا به کمد لویی رسیدن، اون حس کرد چیزی دستشو گرفت. به پایین نگاه کرد و دید که لویی انگشتای نرمشو دور انگشتای اون حلقه کرده. حس کرد نفسش گرفته شد و سرشو بالا اورد تا به چشمای آبی لویی نگاه کنه.
"آره؟"
اون بازدمشو داد بیرون، اما خیلی اروم و بی صدا بود و هری سوپرایز شد وقتی لویی تونست بشنوه.
"امروز بوی خیلی خوبی میدی"
لویی به پسر فرفری لبخند زد و هری میتونست پیچیدن قلبشو حس کنه.
"مرسی"
اون زیرلب گفت.
و هری تا کمدش رفت، از خجالت سرخ شده بود.
***"یادتون باشه اسمتون رو بنویسید، و میتونید از ماشین حساب استفاده کنید"
خانم لنکستر، معلم ریاضی، گفت در حین اینکه برگه های سوال رو روی میز همه می گذاشت.
ماهیچه های هری دقیقا ثانیه ای که برگه روی میزش قرار گرفت ناخوداگاه منقبض شدن. به نظر میومد عدد ها همه باهم تار و محو شدن ، و هرفرمولی که اون تا حالا یاد گرفته بود، به گوشه ی مغزش رفته بودن.
"من از ریاضیِ لعنتی متنفرم"
اون زیر لب گفت، دستشو برد توی فرهاش و یه آه بزرگ کشید.
از اونجایی که امتحان چند گزینه ای بود، اون شروع کرد و دور هر گزینه ای که فکر می کرد درسته خط کشید. وقتی بالاخره تمام کرد، اروم از روی صندلیش بلند شد و با بی میلی امتحان ریاضیش (که مشخص بود پاس نمیشه) رو به خانم لنکستر داد. اون بهش یه نگاه مشکوک تحویل داد و بعد خودکارشو از پشت گوشش برداشت.
و هری منتظر نموند تا اون برگشو تصحیح کنه و نمره بده. اون فقط اروم رفت سمت میزش و نشست و سرشو روی فلز سرد میز گذاشت.
اون تقریبا خوابش برده بود وقتی که یه چیزی روی شونش حس کرد که تکونش می داد.
"هری"
اون با سرعت سرشو اورد بالا، بخاطر تغییر یهویی نور پلک زد.
"بله؟"
"هری، معلم خصوصی میخوای؟ من به شدت پیشنهادش میکنم"
اون منقبض شد وقتی خانم لنکشتر اروم برگشو روی میزش گذاشت و اون با یه F بزرگ و چاق مارک شده بود.
"فکر کنم؟ منظورم اینه که ، میتونم بیشتر تلاش کنم، آم، اره "
هری اه کشید.
YOU ARE READING
I Sleep Naked (Persian Translation)
Fanfiction"تو خیلی کوچولویی" و برای اینکه ثابتش کنه، هری رو محکم بین بازوهاش فشار داد. هری خودشو یکم بالا کشید و تا جایی که میتونست سرشو به سینه ی لویی فشار داد. "عروسک کاغذی خوشگل من" و وقتی لویی دوباره اونو فشار داد، یه بوسه گرم و لرزون روی پیشونی سرد هری گ...