Ep 03

1.1K 240 79
                                    



چن با صداي زنگ خونه چشماشو باز كرد و روي تخت دونفره ي خودشو چانيول نشست.
اون خواب خيلي سبكي داره و با كوچيك ترين صدايي چشماشو باز ميكنه.
بعد از گذشت چندثانيه ك وقت برد به حالت كارخانه اي برگرده و لود شه با صداي زنك دوم از روي تختش پايين پريد و سمت اف اف رفت.
خميازه اي كشيد و گوشي رو برداشت:

-بله؟!
صداي داد و بيداد لي خوابشو كلا پروند!(😂)

-بيا بالا منكه نميفهمم چي ميگي!
حرفشو با خونسردي زد و در رو باز كرد
خميازه اي كشيد و با لباس هاي گشاد تنش سمت درب ورودي اصلي رفت و اونو رو هم باز كرد.
موهاي آشفته و نامنظمو يه ذره مرتبتر كرد و شلواركشو با يه شلوار اسلش جايگزين كرد و قهوه سازشو روشن كرد.
تي وي رو روشن كرد و كنترلشو روي مبل پرتاب كرد
لي بلاخره وارد شد
-چن؟هي؟؟؟كجايي؟
داد ميزد.

+چيه؟چرا داد ميزني؟

-بليطتت برا ساعت ١ظهره.٥ساعت وقت داري
وسايلاتو جمع كن برو..

+كجا؟
-بخارست.پيش چانيول
لي يه سري برگه رو روي ميز انداخت و روي مبل نشست
ادامه داد
-كاراي شو درست شده..با چانم هماهنگ كرديم.
يه گروه از خياط ها و طراحا و لباس هارو امروز صبح فرستادم
بقيه هم با تو ميان.
هتل و همه چي هم اوكيه...

چن ك از خبري ك لي بهش داده بود خيلي خرسند بود خنديد و گفت
+پسر اين عاليه.ممنونم.


.پنج ساعت بعد بخارست.

در ماشينو براي چن باز كردن و چتر رو روي سرش نگه داشتن.
چن از ماشين پياده شد و وارد هتل شد
تعداد انبوهي از خبرنگارا و عكاسا اطراف چن و گروهش جمع شده بودن.
چن با كمك و همكاري باديگادا ب اتاق چانيول توي هتل لوكس شهر رفت و بعد از باز شدن در اتاق با چانيولي ك با يه دسته گل ايستاده بود روبه رو شد.

همراه چن در رو بست و چانيول بلند خنديد
-بيين كي اومده!!!
جلو تر رفت و چن رو محكم توي بغلش فشرد و موهاشو بو كشيد.

-اووووم چقدر دلم برات تنگ شده بود.خيلي خوشحالم ك اينجايي.

چن خنديد.
+حموم كردي؟

-اوهوم.
چانيول گفت و سر چن رو بوسيد

+خوش بو شدي.

چانيول چن رو از خوبش فاصله داد و سرشو خم كرد و لباشو به پيشوني چن رسوند
بوسه ي محكمي روي پيشونيش نشوند و با دستش گونه شو نوازش كرد.
محبت و مهربوني و صداقتو ميتونست راحت از توي چشماي كيم چن بخونه..يا خيلي واضح بيينه.

Lubite [Chanbaek]Where stories live. Discover now