Ep 13

420 107 51
                                    

صبح روز بعد

لوسيا از اتاقش بيرون اومد..
گوشيش رو از روي اپن برداشت و بعد از وارد كردن پسوردش ، شماره ي چانيول رو گرفت و منتظر شد كه چانيول جواب بده

دينگ..دينگ..دينگ

گوشي رو از روي گوشش برداشت و به صفحه ش نگاهي كرد و گفت
-چرا جواب نميدي؟؟؟ بينيشو چروك كرد
جمله ش كه تموم نشده بود صداي الو گفتن چانيول رو شنيد.

-آ..آ..چانيولا..كجايي؟

+نونا..صبح بخير..الان دارم اماده ميشم كه بيام پيشت.

لبخندي زد و گفت
-دروغگو...سريع بيا منتطرم

+اومدم نونا اومدم...

گوشي رو قطع كرد و گفت
-پسره ي ترسو
خنديد و گوشي رو روي اپن گذاشت و رفت كه صبحانه شو اماده كنه

به لوبيته خوش اومدين
ششمين شخصيت لوبيته

لوسيا كيم(لوسي)عكاس دوست دوران مدرسه و نوجواني پارك چانيولشايد بهتره بگيم كه نزديك ترين فرد به چانيول  هستوضعيت رابطه: نامعلوم-

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لوسيا كيم(لوسي)
عكاس
دوست دوران مدرسه و نوجواني پارك چانيول
شايد بهتره بگيم كه نزديك ترين فرد به چانيول هست
وضعيت رابطه: نامعلوم
-

همزمان چانيول
-الو..؟ها نونا.
+چانيولا..كجايي؟
.
.
.
گوشي رو روي تخت انداخت و سريع از روي تخت بلند شد و رفت زير دوش.
اماده شد و از اتاق بيرون كه اومد متوجه شد كه گوشيش و مداركي كه لوسيا لازم داره رو برنداشته
دوباره پله ها رو بالا رفت و متوجه شد كه در اتاق بازه

چن رو ديد كه داره توي كشو ها دنبال چيزي ميگرده
-چيزي شده؟
چانيول پرسيد

+ها؟
نه نه فقط دنبال كليدهاي انبار گوشه ي حياط ميگردم

-كليد هاي انبار؟
چانيول وارد اتاق شد و متعجبانه پرسيد
-اونا رو ميخواي چيكار؟

چن كه نااميد در اخرين كشو رو بست دست به كمر ايستاد و با دست چپش دستي به موهاش زد و گفت
+نيست..ولش كن!
من با بكهيون ميرم بيرون..

-چي چ..چ..چي؟؟؟؟
چانيول داد زد

+چيه؟ميخواي باهاش يكم وقت بگذرونم!

چن از اتاق بيرون رفت
چانيول سريع پاكت مدارك و گوشيش رو برداشت و از سرعت به دنبال چن رفت و گفت
-حواست باشه چيز اشتباهي نگي!

Lubite [Chanbaek]Where stories live. Discover now