جنایات شبانه

25 8 3
                                    

وقتی خواستم اماده بشم نگاه خیره ای تو اینه اذیتم می کرد

اون یک بچه ی لوس و حسود با یک اخم مغرور 

چیزای زیاد بود که تو چشماش می برید

احساسات نیمه سوخته و روشنی

داشتن فرو می ریختن

می سوزاندن و تلخ و شور

توی نگاه خیره حبس شده بودن

اما من باید می رفتم

بچه ی لوس فقط خودش رو می دید

اون حتی می دونست کلی بچه ی لوس دیگه بیرون دارن اماده میشن

دنیا ی اون بیرون بی رحمه

اما درون بدتره

این رو از یک بچه ی لوس قبول کن 

نشخوار به شیوه ی یک خام خوارWo Geschichten leben. Entdecke jetzt