이십삼 (23)

4.5K 650 287
                                    

د.ا.د جونگ کوک

**پس من دوباره ثبت نام شدم؟**
پرسیدم

*اره.اما به خاطر تجربت تو رقص به جای یک سال یک چهارم سالو.*بکهیون جواب‌ داد*دوشنبه برمیگردی*

**خوبه.فقط امیدوارم چیزیو تغییر نداده باشن.**
نخودی خندیدم درحالیکه وسایلمو از ماشین بیرون میاوردم.**خب کدومشون مال ماعه؟**

*اینی که اینجاس.*
چانیول جواب داد درحالیکه به دو تا خونه‌ی بژ اشاره میکرد.

**قشنگه**
گفتم**بزرگترین اتاق ماله منه!**

به داخل دویدم با چانیول که با حداکثر سرعت دنبالم میدوید.هر دومون سعی داشتیم بزرگترین اتاقو پیدا کنیم.

*هاع!پیداش کردم!*
داد چانیولو شنیدم

**حداقل مجبور نیستم اتاقمو شریک شم!**
منم در جواب داد زدم

روی تخت اتاقی که توش بودم نشستم و کیفمو گذاشتم پایین.یه نفس عمیق کشیدم.خونه توش واقعا بوی نو بودن میداد‌.

دراز کشیدم و به سقف نگاه کردم

دستمو بردم تو جیبم و نقاشیا و عکس بیکو بیرون کشیدم.بهشون لبخند‌ زدم.بعدش‌ اطراف اتاقو گشتم و‌چندتا پونز پیدا کردم و چسبوندمشون به دیوار.

دستمو روی عکس خودمو بیک که داشتیم توش میخندیدیم کشیدم.

**برمیگردم بیک.قول میدم**
زمزمه کردم

*جونگ کوک!*
بکهیون از طبقه‌ی پایین صدام زد*بیا کمک کن یه سری جعبه رو بیاریم تو!*

**باشه!دارم میام!**
داد زدم درحالیکه اتاقمو ترک میکردم.

**************

بعد از اینکه آخرین جعبه رو آوردم داخل و کارگرا اسبابمونو آوردن داخل بکهیون پیشنهاد داد بریم بیرون  تا جشن بگیریم.

کیف پول و موبایلمو برداشتم و تا ماشین دنبالشون کردم.

**ماشینم کی میرسه اینجا؟**
پرسیدم

*خب کمپانی گفت که چند روز دیگه همراه ماله ما اینجاس.پس برای الان از این اجاره‌ای استفاده میکنیم‌. که به این معنیه که...توشو کثیف نکن.*بکهیون گفت

**آره،آره میدونم**
هوف کشیدم**کجا میریم غذا بخوریم؟**

*خب لو بهم در مورد یه رستوران جدید که تو خیابون گولچی باز شده گفته.*چانیول گفت

**پس میریم رستوران جدیده!**
داد زدم**پیش به سوی دهاتیا!به سوی خیابون گولچی!**

بکهیون چشماشو چرخوند و ماشینو چرخوند و وارد خیابون گولچی شد و اونجا دیدمش.یه رستوران به اسم جنوب طلایی.

واقعا بزرگ بود اما حس دنج و راحتی میداد.

توی یه اتاقک نشستیم و منتظر گارسون شدیم.

Brothers (Taekook)Where stories live. Discover now