My swimming trainer

665 99 119
                                    

کوله ی مشکی رنگش رو روی شونه اش انداخت و با ابرو های در هم از کلاس بیرون رفت!
زیر لب به نمره هایی که از درس ریاضیش گرفته بود غر میزد و مطمئن بود پدرش از نمره ی پایینی که توی درس ریاضی گرفته اصلا خوشحال نمیشه!
سمت کافه تریا رفت و قهوه ی تلخی سفارش داد!
مشغول نوشیدن قهوه ی مورد علاقه اش بود که با ضربه ی آرومی که از پشت بهش وارد شد چشمهاش رو چرخوند و قهوه اش رو روی میز گذاشت :

"هوسوک! صد بار بهت گفتم از پشت منو نزن! مگه نفهمی؟!"

دوست صمیمیش لبخند دندون نمایی زد ، کنار جین نشست و کمی از قهوه ی جین رو نوشید اما به محض این که طعم تلخ قهوه رو حس کرد به بینیش چینی داد :

"اه جین بازم قهوه ی تلخ میخوری! چطوری این مزه ی بدشو تحمل میکنی؟! "

جین قهوه رو با عصبانیت از دست هوسوک گرفت :

"مجبوری بخوریش؟ "

لب هاش رو کمی نزدیک گوش های پسر کوچکتر برد :

"سیگارام‌ تموم شده! جدید چی داری؟! "

هوسوک با صدای آرومی گفت :

"دو روز پیش ۳ پاکت ازم گرفتی جین! میشه اینقدر نکشی؟! "

"به تو ربطی نداره! "

"حالا هرچی! اماده شو باید بریم کلاس شنا داریم! مثل این که یه مربی جدید اومده و انگاری همه عاشقش شدن! و میخوان مخشو بزنن! میگن به طرز فاکی ای جذابه! "

اخم های جین پر رنگ تر شدن و روی پاهاش ایستاد :

"جذاب؟ فاک بهش! از شنا خوشم‌ نمیاد! "

کوله اش رو برداشت و سمت استخر حرکت کرد!
بعد از تعویض لباس هاش با مایوی مشکی رنگش سمت در خروجی رختکن رفت اما پسری قد بلند با موهای تراشیده ای جلوش ایستاد و ضربه ی محکمی به قفسه ی سینه ی جین وارد کرد :

"چطوری بیبی؟ "

جین بدون این که به پسر مقابلش نگاه کنه گفت :

"برو کنار نامجون! بعدشم من بیبی تو نیستم! "

نامجون قهقه ای زد و به پسر کوتاه قد نزدیک تر شد!
جین عقب نرفت و با دو دستش ضربه ی تقریبا محکمی به شونه های نامجون وارد کرد که باعث شد پسر قد بلند چند قدمی به عقب بره :

"بهت گفتم برو کنار عوضی! "

پسر بزرگتر با دو دستش گردن باریک جین رو قاب گرفت و فشار داد :

"چطوری جرعت میکنی به من بگی عوضی؟ "

جین که به سختی میتونست نفس بکشه دست های خودش رو دور مچ قوی نامجون حلقه و سعی کرد از خودش جداش کنه! اما نمیتونست با قدرت زیادی که پسر مقابلش داره مبارزه کنه :

"و...ولم...ک...کن! "

"اینجا چه خبره؟! "

جین و نامجون نگاهشون رو به شخص جدیدی که جین تاحالا چهره اش رو ندیده بود دادن! نامجون دستهاش رو از دور گردن جین فاصله داد و پوزخندی زد :

My Swimming Trainer ✔Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang