باران حرف میزد
باد داد
پنجره میلرزید
رهگذری
در عشق افتاد.
چه خوب شد که امدی
چه خوب شد که باران بارید
خواستی که مرا از اب باران نجات دهی
من در چشمانت غرق شدم.
دو؛ نگاه.
باران حرف میزد
باد داد
پنجره میلرزید
رهگذری
در عشق افتاد.
چه خوب شد که امدی
چه خوب شد که باران بارید
خواستی که مرا از اب باران نجات دهی
من در چشمانت غرق شدم.