5

863 82 31
                                    

لویی عصبانی بود. نمیتونست اتفاقی که افتادو باور کنه. هری باید باهوش تر از این میبود که به همچین کسی اعتماد کنه. لویی فقط دو ساعت رفت بیرون که به یه سری کار برسه و برمیگرده خونه و هری رو با یکی دیگه داخل میبینه.

اگه یه دختر بود,  لویی کاملا ریلکس بود چون هری اونجوری نیست. اما یه پسر بود. و نه هر  پسری,  بلکه پسری که هری چندهفته پیش تو قسمت غذاخوری پاساژ محلیشون دیده بود. همچنین همون پسری که لویی ازش انرژی مثبتی نگرفته بود.

لویی اومد خونه و درو باز کرد. غافلگیر شد که یه جفت کفش جدید دم در دید و ابروهاش توهم رفت چون میدونست که هری همچین کفشی نداره.

اومد داخل و یه صدای جدیدو شنید. از صدای لویی عمیق تر بود و تمام فکری که لویی میتونست بکنه این بود که "این دیگه کدوم خریه تو خونمون؟ "

اون رفت جلوتر و دم در آشپزخونه ایستاد. چشماش گشاد شد و دهنش وا موند.

" احتمالا خیلی شیرینه. احتمالا یه جایزه خیلی خیره شدنیه " اون مرد که همون جیمز باشه ,  داشت حرف میزد همونطور که به هری نزدیکتر شد. هری ای که هیچ اطلاعی از لحن حرف زدن جیمز نداشت.

"خیره شدنی ؟ " ابروهاش رفت تو هم.

"اوهوم. چرا نمیذاری بقیه ببیننش؟ "

"م-من چیـ-"

"چرا فقط به دوست پسرت محدودش میکنی؟"

و این جا بود که لویی قاطی کرد.

"ب-بخشید-"

"چون دوست پسرش میزنه دهن هرکی رو که بخواد به اون جایزه محدود سزاوار خیره شدن  نزدیک شه رو سرویس میکنه! " لویی اومد تو آشپزخونه و هردوتا پسر روشونو برگردوندن سمتش.

" تو خونه من چه غلطی میکنی؟ " لویی با عصبانیت پرسید.

" هری دعوتم کرد. گفت حوصلش سررفته چون دوست پسرش رفته بیرون و دلش یکم تفریح میخواد." جیمز به لویی نیشخند زد.

" چی ؟" چشمای هری بخاطر حرف کسی که فکر میکرد مثلا دوستشه از حدقه بیرون زد قبل اینکه برگرده به لویی. "لویی این ـ این چیزی نیس که منـ- "

" بسه دیگه حالا از خونم برو بیرون جاکش! "لویی یقه جیمز و گرفت و کشوندش سمت در.

اون تعادلشو حفظ کرد قبل اینکه دوباره روشو برگردونه. " خوش گذشت هری. دفعه بعدیم خواستی زنگ بزنی راحت باش. "

لویی یه لحظه هم شک نکرد برای اینکه یه مشت بکوبونه تو صورت جیمز. جیمز قکشو گرفت و میتونست همینجوری جای مشت لوییو رو صورتش حس کنه.

" اگه میخوای زنده از این در بری بیرون بهتره که همین الان بری قبل اینکه از کارت پشیمون بشی ! " لویی سرش داد کشید و اون فقط روشو برگردوند رفت.

Pretty Boy [L.S]Where stories live. Discover now