4

1.1K 96 7
                                    

"هری ، بیب آماده‌ای؟" لویی از تو اتاق نشیمن پرسید. داشتن میرفتن به مهمونی هالووین یکی از دوستای لویی و البته که هری هم دعوت بود. هری داشت تو اتاقشون آماده می‌شد.

لویی به‌عنوان شیطان لباس پوشیده بود، رو کل صورتش رنگ سفید و سیاه زده بود و یه تیشرت شل و ول پاره شده مشکی با جین های مشکی پاره شده. موهاش رو بالایی داده بود که بهش ظاهر خشنی میداد. حتی با همه‌ی اینا، عالی بنظر میرسه.

ولی میدونست هری شبیه اینجور چیزا لباس نمیپوشه. اون پسر لطیفی بود، هیچوقت اهل لباس پوشیدن خشن یا ترسناک برای هالووین نبود. و پیش‌بینی لویی درست درومد وقتی هری از اتاق خوابشون اومد بیرون.

شلوارک جین سفید پوشیده بود و یه پیراهن سفید دکمه‌دار که آستیناش رو دوبار تا زده بود. یه باندانای قرمز رو شل دور گردنش بسته بود و فرهاش به یه طرف ریخته بودن با یه حلقه طلایی کوچیک بالا سرش  مثل یه هاله. کفشاش، آل‌استارای سفید جدیدش بودن که تیپشو کامل میکردن، اون یه تیر و کمون رو شونه‌ش هم داشت که تا پایینِ اونور کمرش میومد.

"به‌عنوان چی لباس پوشیدی؟ فرشته محافظ خوشگل من؟" لویی با علاقه به دوست‌پسرش که تو این لباس بیش از حد پرستیدنی شده بود لبخند زد.

"نه." هری  َش رو کشید. "من کیوپیدم! [الهه‌های یونانی] " با افتخار گفت.

"اوه ، چرا به ذهن خودم نرسید؟" لویی با حالت دراماتیکی از خودش پرسید و دستشو برد کنار صورتش. هری به احمقی لویی خندید و این تمام چیزی بود که لویی میخواست بشنوه.

"الان آماده‌ای لاولی؟" لویی به هری لبخند زد، یه ابروش رو داد بالا.

"آره." هری سرشو تکون داد.

~

"چه خوب شدین پسرا!" نایل ، کسی که پارتی مال اون بود از تو موسیقیِ بلند داد زد.

"توهم همینطور مرد! هیچوقت فکر نمیکردم تو لباس کابوی بپوشی!" لویی خندید.

"برو بابا!" نایل چشاشو چرخوند. "برحال، نوشیدنی‌ها و غذاها اونورن، از خودتون پذیرایی کنین! اوه و هری، زین میخواست ببینتت!"

"کجاس؟" هری اخم کرد

"پیش دی‌جی. "

"اوه، باشه."

نایل رفت تا با آدمای جدید آشنا بشه وقتی لویی و هری تصمیم گرفتن که برن برا خودشون نوشیدنی بگیرن. اونا نوشیدنیشونو خوردن همونطور که لویی پسر قدبلند تر رو کشید طرف صحنه رقص. موزیک صدای بلندی داشت و باعث میشد پاهات یا کمرتو با ریتمش تکون بدی.

اونا رقصیدن، هردو با لیوان تو دستشون، فاصله ی کمی بینشون بود تا اینکه دیگه فاصله‌ای نبود. هری باید مطمئن میبود ک تیر و کمونش هنوز رو پشتش هستن و نمیوفتن. و بزار فقط بگیم که، لویی عاشق این بود که هری رو تو این استایل کوچیک و همچنان معصومانه ببینه.

Pretty Boy [L.S]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon