●Jungkook
با الارم گوشیش از خواب بیدار شد. یه ماه از زمانی که به کره برگشته بود میگذره. الارم و قطع کرد و از جاش بلند شد و به سمت حموم رفت تا دوش بگیره.
وقتی اومد بیرون گوشیش زنگ خورد. یه تماس تصویری از طرف سویون بود. لبخندی زد با صدای گرفته جواب داد.
- سلام. امروز دیر اومدی.
~ سلام. داشتم یه سری خبر جدید برای چانیول میفرستادم. تو اینجا نیستی کارات افتاده رو دوش من از کوچیکشون بگیر تا اون بزرگه. عاح محض رضای خدا جونگ کوک گمشو برو لباس تنت کن!
دستاش رو جلوی چشماش گرفت و گوشی رو کمی از صورتش دور کرد و بعد قیافه ی عصبانی ای به خودش گرفت.
~ همه ی دخترا وقتی از حموم میای و بهت زنگ میزنن لخت میای جلوی دوربین تا جوابشون و بدی؟
- نه فقط تو. تازه من مسئول گناهی که تو انجام میدی نیستم. میتونی فقط به صورتم نگاه کنی و اینم بدون که حوله تنمه.
جونگ کوک گوشیش رو روی میز به یه لیوان تکیه داد و رفت جلوی کمدش تا لباساش رو بپوشه.
~ خدای من اتاقش رو نگاه کن. عمو هر چقدرم برای بزرگ کردن تو تلاش کرده باشه اون نظم کوفتی و نتونسته تو مخ تو فرو کنه. جمع کن اون اتاق و.
- نمیخوام. راستی مریض شدی؟
~ نه. برای چی میپرسی؟
- بی حال حرف میزنی. مثل همیشه نیستی. مگه امروز قرار نیست پرنس سوار بر اسبت رو ببینی؟ این چه وضعیه. اینجوری بری کنسرتش و اونم فرض کنیم چشمش به تو بیوفته حالش گرفته میشه.
~ عاااااااااااح! اون مرتیکه ی اشغال. کمپانیش امروز اعلام کرد که بخاطر یه سری مشکلات مزخرف بین کره و چین فعلا کنسرتش عقب افتاده. بعدم اون از خداش باشه منو ببینه. اون میومد و بین اینهمه دختر که همشون شبیه کون مرغ میمونن منو میدید خوشحالم میشد. البته شاید بدم نباشه، شاید توم تا اون موقع برگشته باشی چین و بتونی باهامون بیای.
جونگ کوک از توصیفی که سویون برای دخترای چینی استفاده کرد خندش گرفت. اگه قرار بود دلش برای یه چیزی تنگ بشه اون سویون و چرت و پرتایی بود که میگفت.
- پس بخاطر اونه که کشتیات غرق شده. تلاشات و تحسین میکنم ولی خودت بهتر از هر کسی میدونی که من چقدر از این چیزا متنفرم.
~ اها اها باشه همه اولش همینا رو میگن و اخرش یه لایت استیک دستشونه و دارن جیغ میزنن. نمونش همین اوریل. اونم بدتر از تو اهنگاش و براش میذاشتم از اون اتاق در میرفت و بهم میگفت این یارو گیه تو بهش نمیرسی ولی الان خودش زودتر از من خبرای دست اول و میدونه.
لبخندی روی لباش نقش بست. سویون راست میگفت. اوریل حتی یه دفعه برای اینکه سویون حرف زدن راجع به تهیونگ و تموم کنه یه ویدیو ساخت و توش داشت تمام تلاش خودش و میکرد که ثابت کنه اون گیه و بعد اونو گذاشت تو یوتیوب. و انکار نباید کرد که اون ویدیو انقدر تو یه مدت کم بازدید خورد که حتی جفتشون این احتمال و میدادن که تهیونگ دیدش و شاید حتی ویدیو رو لایکم کرده باشه.
YOU ARE READING
Shadow
Fanfictionبه غروب خورشيد نگاه ميكرد و سعى ميكرد تمركزش رو از پسرى كه بغلش ايستاده بود بگيره و مهم ترين تصميم عمرش رو بگيره چى ميشه اگه اون انتخاب كنه تا اخر عمرش ديگه اون رو نبينه؟