برین با زیامه این پارت حال کنین:)
_______________________________________
نایل دم در اتاق مارکوس متوقف شد و آروم در زد. وقتی مارکوس بهش اجازه داد بیاد تو درو باز کرد و وارد شد.
تمام اتاقهای اون عمارت دکوراسیونشون سیاه بود. اتاق مارکوس پر بود از قفسههای کتاب. روی تختش نشسته بود و مثل همشیه یه کتاب روی پاش بود. مارکوس بیشترین زمان مطالعه رو در بین افراد عمارت داشت.مارکوس" هی نایل، کاری داشتی؟؟"
نایل" آره." میگه و به سمت مارکوس میره و روبروش روی تخت میشینه." خب مارکوس. فکر کنم تو میخوای یه چیزایی بگی."
مارکوس" نه. درمورد چی اونوقت؟؟" مارکوس واقعا خیلی خوب میتونست نقش بازی کنه، ولی نه برای نایل.
پس نایل ابرویی برای مارکوس بالا میندازه و میگه" مطمئنم یه چیزی هست. من تو رو میشناسم مارکوس. وقتی هری داشت درمورد لوک و اینکه توسط لیام کشسته شده به زین توضیح میداد، کاملا توی نگاهت دیدم که از یه چیزی تردید داشتی و میخواستی یه چیزی بگی. فقط چون میدونستم اونجا و جلوی همه نمیگی ساکت موندم ولی آلان فقط خودمون دوتاییم. پس بگو."
مارکوس با تردید" فقط سعی کن خیلی عصبانی نشی ولی من یه چیزی دیدم."
نایل" درمورده؟؟"
مارکوی" درمورد لوک." چند لحظه به نایل نگاه میکنه و بعد میگه" اون نمرده."
نایل" چیییییی؟؟"
مارکوس" آره منم وقتی دیدم اینو خیلی تعجب کردم ولی لوک زندس."
نایل" چطور ممکنه. هممون دیدیم که لیام لوک رو کشت و کاملا دیدیم که مرد. خودتم اونجا بودی و دیدیش."
مارکوس" هممون یه چیزه خیلی مهم رو فراموش کردیم، تا زمانی که بریگان زندس لوکم زنده میمونه و نمیمیره."
نایل در حالی که به تخت نگاه میکرد" و لیامم فقط لوک رو کشت و بریگان فرار کرد." سرشو بالا میاره و بقیهی جملشو در حالی که به مارکوس نگاه میکنه میگه" بریگان زندس پس لوکم زندس."
مارکوس" دقیقا. منم اینو زمانی یادم اومد که لوک رو دیدم که زندس."
نایل با نابوری" پس چرا نگفتی؟؟ میدونی اگر لیام بفهمه لوک زندس و تو میدونستی و بهش نگفتی چقد عصبانی میشه."
مارکوس" آره میدونم خیلی بد بود ولی نمیتونستم بگم."
نایل" چرا؟؟"
مارکوس" چون نمیتونستم ببینم دوباره اونجوری بشه. تویم یادته وقتی لوک رو کشت چجوری شده بود. نمیتونستم دوباره ببینم خودشو اونجوری تو اتاق حبث کنه، دوباره صبح تا شب در حال گریه کردن باشه. من نمیتونم نایل. شاید کسی نبینه ولی لیام برام خیلی مهم تر از اونیه که به نظر میرسه."
YOU ARE READING
Accomplisher (Z.M)
Horror"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]