┨هم سفر├

498 108 40
                                    

قسمت سوم

صدای آهنگ از اوج پایین آمد .حرکاتش را همراه صدای آهنگ ملایم تر کرد اما صدای پچ پچ های توی سالن کلافه اش میکرد.با حرص روی دکمه توقف کوبید و آهنگ را نگه داشت.با حالت عصبی سمت کارآموزهای دیگه چرخید

- چه خبرتونه؟ازم وقت استراحت رو برای این خواستین؟؟

دختری که تقریبا بین جمعیت نشسته بود گفت

- ببخشید اوپا

حوله ای روی دوشش انداخت و با حالت اخطار کم دستش را بالا و پایین تکان داد

- خیلی خب,پاشین بیاین سرتمریناتون

پشتش را به جمعیت کرد .اولین قدمش را نصفه برادشته بود که با شنیدن اسم دنیایش,متوقف شد.سمت آن ها برگشت و این حرکتش باعث سکوت کارآموزها شد.اخمی کرد و همان دختر را خطاب قرار داد

-درمورد بیون بکهیون چی گفتی؟

-هیچی اوپا ببخشید

بقیه هم از قیافه عصبی و چشمان سردش ترسیده بودند,بسرعت از جایشان بلند شدند و پراکنده شدند.دخترک زیر نگاهش معذب بود و این پا و آن پا میکرد

چانیول عصبی تکرار کرد

-گفتم در مورد بیون بکهیون چی گفتی؟

-اوپاا..چیزی نبود..فقط میگن اون پسره با همه هس..چند وقت پیش که استاد کیم و استاد شیومین دعوا کردن اون کسی بود که استاد کیم رو برد تا درمانگاه و امروزم که میونسو مزاحمش شده بود ,کیم کای کمکش کرده و گفته اون عشقشه و حق نداره مزاحمش بشه,و با اون پسره ی تازه واردم خیلی صمیمیه

درمورد بکهیون قشنگش اینطور حرف میزدند؟

در مورد پاکیش اینطور ندانسته نظر میدادند؟؟

لعنت!

نباید بیش از حد کش میداد,حتی اگر خواسته ی بکهیون بود باید به دنیا اعلام میکرد این موجود دوست داشتنی تنها برای اوست!

کمک کای بیش از حد عجیب بود اما در دلش کمی از او هم تشکر کرد.حوله را با حرصی پایش انداخت و سمت اتاقک های دوش رفت.

باید به بکهیونش سر میزد.قلبش بیتاب بود.دستش روی درب اتاقک گذاشت و هلش داد.

-چانیول؟

صدای مربیش بود.سرش را عقب چرخاند: بله

-تا کریسمس چند هفته بیشتر نمونده بهتره تمرینات رو تعطیل کنیم و بعد تعطیلات ادامه بدیم,دانشگاه همینطوری روی هواس,انقدر سخت نگیر

-هرطور نظر شماست مربی

-پس به بقیه میگم تا تعطیلات تمرینات تمومن

در اتاقک را بست و باعجله تاپ مشکی گشادش را از تنش بیرون کشید و زمین انداخت.شیر آب را باز کرد و با شامپو مشغول شست و شوی موهایش شد.حالا که تمرینات تعطیل شده بود,برنامه اش برای عروسی کمی تغییر میکرد.در فکرش میچرخید بلیط های هواپیما را کنسل کند تا با ماشین به شهرشان سفر کنند و لحظات زیادتری باهم باشند.

" Wounded Hearts " [Complete]Where stories live. Discover now