Turnin' Blue

628 84 10
                                    

Take me to the roof top

I wanna see the world
 
When I stop breathing

 Turnin' blue

زمستان بود. آن ماه دسامبر از همیشه سرد تر بود. آه که زاد روز او در همین روزهای سرد و بی روح دسامبر بود.

روحی که پر از شادی و نشاط بود. روحی که به دنیای سیاه و سفید رنگ های تازه می‌بخشید.

نزدیک یک سالی میشد که آن روح رنگین همانند روح این مردم سیاه و سفید شده بود. در واقع زندگی به او فرصت کافی برای رنگ بخشیدن به تمام دنیا نداده بود.

یک سالی میشد که دیگر کسی بیدار نمی شد تا صدایش کند و بگوید "پسرم صبحانه حاضر است"

یک سالی میشد که معشوقش "هری" او را بخاطر افسردگی رها کرده بود.

ولی معشوقش نمی‌دانست که خودش دوای آن روح زخم خورده است. پس او را رها کرد و پی زندگیش رفت.

او نمی‌دانست که وقتی "لویی'' را رها کرده بود تمام دست  های زیبا و سفیدش به دستانی پر از زخم و خون مردگی تبدیل شده اند. دستانی که "هری" ثانیه به ثانیه می بوسید. دستانی که بین فرفری های آن شخص چشم سبز با آواز باد آزادانه می رقصیدند.

او نمی‌دانست که روح "لویی" با دوباره ترک شدن از بین رفت. او نمی دانست. دیگر شوق زندگی در وجودش برای همیشه خاموش شده است...

اما شاید هم می‌دانست....

چه کسی میداند؟!

_____________________________

این از اولین چپتر این فف.

خودم به شخصه این فف رو خیلی دوست دارم :)

من همشو نوشتم و روزی یه چپتر آپ میکنم :)

و این که همه ی چپترا کوتاه ـن چون می‌خوام طبق بیت های آهنگ پیش برم.

Hope you like it ;)
Love y'all 💚💙
Vote & Comment pls.

Yours sincerely, Ocean

Listen Before I Go [L.S]Where stories live. Discover now