part6

5.1K 1.1K 268
                                    

داشتن بلیط برای رفتن به سواحل افتابی مدیترانه در حالیکه برنامه ریز سفر خانم پارک باشه و این یعنی ترتیب دادن بهترین هتل با بهترین امکانات و داشتن کلی تفریحات باحال شبانه و این حرفا برای هرکسی از جمله چانیول که عاشق افتاب گرفتن لب ساحل و موج سواری کردنِ، میتونست فوق العاااااده وسوسه کننده باشه.

البته به شرط اینکه سفر نامبرده شده ماه عسل مشترکش با بکهیون نباشه.

اصلا نصف بیشتر خوشگذرونیهای لب ساحل به دید زدن دخترای بیکینی پوشیِ که پوستای برنزه اشون زیر نور افتاب برق میزنن، بعد چانیول هلک و هلک با همسرش که دست بر قضا یه مرد خیلی جدی با پوست شیربرنجیِ بلند شه بره اونجا که به جای تفریح حسرت نوش جان کنه؟

اونها میتونستن مجبورش کنن به رفتن البته فقط تا زمانی که مشخص نمیشد شوهری که شوهرتره یعنی تاپ ماجرا تشریف داره خودشه. و گرنه کجای دنیا دیدید که بتونن به یه تاپ زور بگن و مجبورش کنن دست شوهرش و بگیره باهاش بره ساحل؟!

بنابراین خیلی جدی و محکم اخمهاش رو کشید توی هم و تکیه داد به پشتی صندلیش و خیره توی چشمهای بکهیون گفت "ما به این سفر نمیریم".

از وقتی که نشسته بودن توی هواپیما یه چند ساعتی میگذشت. برای چانیول که همیشه به پر حرفی کردن حین پرواز عادت داشت، نشستن کنار بیون بکهیون که در حالت عادی سایلنت به سر میبره به اندازه کافی سخت بود چه برسه به اینکه بکهیون از لحظه بلند شدن هواپیما خوابیده بود و حتی برای چند ثانیه هم چشماش رو باز نمیکرد که برای حوصله سر رفته چانیول بخواد یه فکری کنه.

چانیول یه فیلم دید ، مسافرای دیگه رو دید زد که البته به دلیل تعداد کم مسافرای فرست کلاس، این بخش زیاد هیجان انگیز نبود، و باز وقتی دید حوصله اش سر رفته تصمیم گرفت حداقل یه چیز بخوره.

مهماندار رو صدا کرد تا بهش بگه یه نوشیدنی خنک براش بیاره.
و تمام مسیر رفت و برگشت خانم مهماندار برای چانیول یه فرصت خوب و یه سرگرمی جالب دیگه فراهم کرد با عنوان دید زدن ساق پای خوشتراش خانم مهماندار.

دختره خم شد تا لیوان لیمونارد رو به چانیول بده و چان با لبخند دستش رو برای گرفتن لیوان جلو برد، هرچند لبخند روی لبش خیلی زود تبدیل شد به یه اخم درست و حسابی چون دید که خانم مهماندار داره جایی رو نگاه میکنه که نباید نگاه کنه.

بکهیون خواب بود و یقه تیشرت گشادش تا سر شونه هاش پایین افتاده بود و یه نمای درست و درمون از ترقوه های سکسیش به نمایش گذاشته بود .

چانیول با همون اخمش یه سرفه مصنوعی کرد و وقتی حواس دختره جمع شد خیلی جدی گفت "ممنون" و دختره رو دک کرد که بره. برگشت سمت بکهیون و با حرص یقه اش رو گرفت تا درستش کنه. اما هنوز کوچکترین حرکتی به پارچه توی دستش نداده بود که مچ دستش بین انگشتهای قوی بکهیون گیر افتاد و چان که از این حرکت ناگهانی ترسیده بود از جاش پرید و در نتیجه کل لیوان لیموناد چپه شد و ریخت روی شلوارش.

my husband is my ex crush [complete]Where stories live. Discover now