مطمئنا هیچ ادمی پیدا نمیشه که تصورش از یه سالن اپیلاسیون چیزی شبیه کشتارگاه، با راهروهای تنگ و تاریک که اثار خون خشک شده روی دیوارهاش به سیاهی میزنه باشه ، ولی خب تصور یه ویلای لوکس با دکوراسیون مینامال هم برای همچین کاری یه کم زیادی به نظر میرسه، هرچند اون سالن دقیقا همچین چیزی بود و این باعث میشد چان فقط به یه چیز فکر کنه "چه قدر احمقانه". چرا باید جایی که قراره توش پوستت رو بکنن همچین ساختمونی باشه؟ همون کشتارگاه تنگ و تاریک بیشتر بهش میومد. ولی خب چیزی که یول در موردش خیلی خوب میدونست، علاقه بکهیون به تجملات و رفتن به مکانهای پر زرق و برق بوده.هرچند واقعا دیگه براش مهم نبود . بی صدا فقط دنبال بکهیون و دختر قد بلندی که جلوتر ازشون حرکت میکرد وارد یه اتاق تقریبا بزرگ شد که هرچند چیدمانش سعی در تلطیف فضا داشت ولی شت مگه اون تخت وسط اتاق با ملافه سفید و میز کنارش که پر از وسیله های سلاخی کردنش بود میتونست هیچ فضای تلطیف شده ای باقی بذاره.
دختره با حالتی که انگار یکی زده پس سرش و مجبورش کرده لبخند بزنه به گوشه ای از اتاق اشاره کرد و روبه چانیول گفت "وقتی لباسهاتون رو کندید میتونید اون قسمت اویزونش کنید برای جوراب و لباس زیرتون هم کاور جدا قرار گرفته. لباسهاتون رو بکنید و روی تخت دراز بکشید" و بعد با همون لبخند مسخره روی لبش منتظر لخت شدن چانیول بهش نگاه کرد.
خب رسما موقعیت برای سکته کردن چانیول فراهم شد. اون دختره داشت میگفت یالا جلو من لخت شو بیا بخواب رو تخت تا دستمالیت کنم و بکهیون خیلی بیخیال روی مبل کنار پنجره نشسته بود و سرش رو کرده بود توی گوشیش و یه طوری بیخیال بود که انگار لخت شدن چان جلو دختری که نمیشناسه براش مثل جیش کردن یه چیز معمولیه.
درسته که چان با بکهیون قهر کرده بود و تصمیم گرفته بود دیگه باهاش حرف نزنه ولی خب اگه حرف نمیزد رسما قرار بود به فاک بره.
با عصبانیت به سمت بکهیون رفت و گوشیش رو از دستش کشید بیرون و درست لحظه ای که میخواست شروع کنه به داد زدن چشمش به چشمهای بکهیون افتاد و فاک انتظار اون نگاه ترسناک رو نداشت. دروغ چرا چانیول از بکهیون میترسه، خیلی خیلی خیلی زیاد و به شکل خیلی فاکی هم ازش میترسه و خب این نگاه بکهیون هم دقیقا به شکل خیلی تمیزی یه تهدید ریز توی خودش داشت که میگفت داد بزن تا جلو همین دختره خم کنمت و به فاکت بدم.
در نتیجه چانیول با حفظ غرور و دسیپلین و فلان
-که البته اینا همه تصور خودش بود، چون بکهیون هنوز داشت فک میکرد اخی چه کیوت – زمزمه کرد "من جلو یه دختر لخت نمیشم. اجازه نمیدم بهم دست بزنه".بکهیون بدون اینکه بخواد کوچکترین حرکتی به بدنش بده یا حتی نگاهش رو از روی چانیول برداره صداش رو بلند کرد و دختر پشت سر چانیول رو مخاطب قرار داد "ما تکنسین مرد میخوایم. برو بگو ووهیون بیاد"و بعد هم گوشیش رو از دست چانیول کشید و به پشتی مبلش تکیه داد.
VOUS LISEZ
my husband is my ex crush [complete]
Fanfiction#full چانیول یه دستور ازدواج از پسر خاله اش بیون بکهیون میگیره و درست زمانی که امیدوارِ مامان انتی گی قدرتمندش بتونه نجاتش بده، همه امیدش برباد میره.. چون مامانش میخواد مطمئن بشه پسر عزیزش اپیلاسیون شده، سفید و بلوری بره توی تخت بکهیون. اما عاقبت از...