Part 4

2.8K 398 653
                                    


سلام سلام

ووت و کامنت یادتون نره...

لطفا بوک رو تو ریدینک لیستتون اد کنین..

نایل وقتی به خونه برگشت که رنگش به شدت پریده بود و عین کچ دیوار بود.. خودشو تو خونه انداخت و بعد مطمعن شدن از بستن در، بهش تکیه کرد.. مشخص بود خیلی ترسیده و نفسش بند اومده..

زین- خب؟ چی شد؟

نایل- استایلز.. اون.. اون.. تو یتیم خونه بودن..

زین- خب؟

نایل- اون منو میشناسه، من نتونستم برم نزدیک.. به محض... دیدینش فرار کردم..

زین کلافه پوفی کشید.. نایل انقد ترسیده بود که انگار روح دیده.. به اندازه اى وحشتزده بود كه پاهاش سست شده و همونجا کنار در رو زمین نشست..

نایل- اگه منو شناخته باشه بدبخت میشم.. اون منو میکشه..

صورتشو با دستاش پوشوند و تو خودش جمع شد..

زین یه لیوان اب برداشت و کنارش رو زمین نشست.. با دستش شونشو تکون داد تا اونو از اون حالت در بیاره..

زین- نایل.. خوبی؟

لیوان اب رو دستش داد تا شاید به بهتر شدنش کمک بکنه..

زین- مگه اون کیه که انقد ترسیدی؟

صورتشو تو دستاش پنهون کرده بود و حالش اصلا تعریفی نداشت.. زین نمیتونست درک کنه داره چه اتفاقی برای پسر روبروش میافته.. چی اونو انقد ترسونده و ازارش میده..

زین- وات د فاک نایل.. میشه بگی چه خبره؟ داری منو میترسونی..

نایل- استایلزا نسل در نسل تو تجارت نفتن.. راه اهن به خاطر اونا به این شهر اومده و هرکاری بخوان میکنن.. دولت پشتشونه و هیچکس جرات مخالفت باهاشون رو نداره.. عملا همه مردم دارن برا اونا کار میکنن چون همه چی مال اوناست..


با صدا در نایل وحشت زده از جاش پرید..

شخص پشت در- نایل.. کونتو جمع کن و اماده شو، استایلز منتظرته..

زین با شنیدن اون اسم شوم از زبون کسی که پشت در بود نایل رو سوالی نگاه کرد.

نایل- با.. باشه.. چن دقیقه صبر کن.. با استرس مشهودی که تو صداش بود ادامه داد میدونی چیکارم داره؟

شخص پشت در- همیشه چیکارت داره؟

نایل مثل مرغ پر کنده اینور و انور میرفت و از چهره ش میشد خوند چقد استرس داره و ترسیده.. با اکراه لباساشو عوض کرد.. رنگش پریده بود و حتی نمیتونست دکمه های پیراهنشو ببنده.. اون نمیخواست بره.. کل وجودش داد میزد که نمیخواد بره ولی اجبار باعث میشد نتونه مخالفت کنه..

زین- میشه بگی چه خبره؟

نایل دستشو رو دهن زین گذاشت و اونو به اتاق برد..

Here you are  [z.m_l.s]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن