💫Silent Words💫

1.3K 225 399
                                    

مرگ...

توصیف اشتباهی از پرواز..

یا ترسیم درستی از سقوط...

اون همیشه دوست داشت پرواز کنه

وقتی شیشه ی ماشین رو پایین میکشید، از پنجره به بیرون خم میشد و میذاشت باد پوستش رو نوازش کنه

زمانی که کنار ساحل می ایستاد چشم هاش رو میبست و دست هاش رو باز میکرد

آرزو داشت توی زندگی بعدیش پرنده ای باشه که بدون محدودیت بال بزنه

بعضی شب ها، یواشکی از پنجره ی زیر شیروونی بیرون میخزید، روی سقف ناصاف خونه میشست و پاهاش رو آویزون میکرد

از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم

باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره

بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره

پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم

جلوی چشم هام پرپر شد

تپش اشتباه قلب برای اشتباه ترین آدم گاهی گذر از خلاء رو به دنبال داره

کلمات میتونن قاتل باشن

مخصوصا وقتی گفته نشن

من یه قاتلم

قلبم دردناکه و چشم هام هرگز چیزی رو به جز پرواز اون نمیبینه

به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم

فقط با گفتن دو کلمه

دو کلمه که هرگز نگفتم

زمان حال :نهم مارچ سال 2020(روز تولد یونگی)

"از کاری که میخوای بکنی مطمئنی جیمین؟ واقعا میخوای که این آخرین استیجت باشه؟"

منیجرش برای بار هزارم پرسید و اون فقط سرش رو به آرومی تکون داد و قطره های باقی موند ی ته بطریش رو به سمت گلوی خشک شدش سوق داد. کنسرت دیگه تقریبا تموم شده بود و جیمین برای ده دقیقه استراحت به پشت صحنه اومده بود!

میخواست وقتی که روی صحنه برمیگرده بهش پایان بده! آخرین آهنگی که قرار بود اجرا کنه، آخرین حرف هایی که میخواست روی استیج بزنه و بعد دیگه تموم میشه.

"سه دقیقه زمان!"

یکی از دستیار ها اعلام کرد و جیمین فورا لباس های پر زرق و برقش رو با لباس هایی سرتا پا سیاه رنگ عوض کرد و موهای خیس از عرقش رو به کمک یکی از آرایشگرها حالت داد.

"یک دقیقه"

روی اهرم بالا بر ایستاد و نفس عمیقی کشید.

"دارم میفرستمت بالا جیمین"

یکی دیگه از دستیارها گفت و اون فقط سرش رو تکون داد.

"این برای توئه.."

Silents words [Yoonmin Oneshot]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora