پارت دوازدهم

75 30 18
                                    

بیشتر افراد ذوب اهن از زیر کار در می رفتند ولی سربازان متوجه نمی شدند.
آنها چند پاتوق در گوشه و کنار انجا داشتند،
خیلی راحت تر با هم صحبت می کردند و
حتی نامه نگاری می کردند.
افرادی که در انجا کار می کردند نصبت به سنگشکنان خیلی
مهربان تر بودند.
مارین متعجب بود زیرا انها سختی بیشتری را تحمل می کردند.
به هر حال او راضی بود.
دوستان مارین نقشه های مارین را در پاکت های ریزی می نوشتند
و داخل ان پاکت ها براده ی اهن قرار می دادند.
براده ی اهن یا هر فلز دیگری نشان شورش انها بود.
تنها چیزی که سربازان و فرماندهان انجا می دیدند و حس می
کردند افرادی خسته با لباس های کثیف بود بنابر این متوجه این
نشده بودند که چه اتفاقی در حالرخ دادن است.

MarinDonde viven las historias. Descúbrelo ahora