part 19

903 220 227
                                    

زين از پنجره بيرونو نگاه ميكرد. چشماي فندقي درشتشو به ريسه هاي رنگي كريسمس دوخته بود. كريسمس بود و زين مجبور بود اعتراف كنه هيجان زدست. يكي از اهداف سال جديدش پيدا كردن دوست پسر بود و ليام نفر اول اون ليست بود.

فكر اينكه كسي ببوسدش يا نوازشش كنه، جوري باهاش رفتار كنه كه لياقتشو داره قند تو دلش آب ميكرد. يادش نبود قبلا دوست پسر داشته. اولين دوست پسرش ميتونست ليام باشه.

ليام تو آشپزخونه بود و داشت غذا درست ميكرد. ليام فهميده بود جرقه هايي بين اون زين زده شده و اصلا دلش نميخواست اون جرقه ها هدر شن. بالاخره آماده شد بعد از ماه ها به كسي درخواست بده. ليام ميدونست اگه بزودي اين كارو انجام نده شانسشو براي هميشه از دست ميده. ميخواست به خوشبخت ترين مرد جهان تبديل بشه.

_ زين، مياي بشقابارو بچيني؟
+ اومدم

زين بشقابا و ليوانارو رو ميز چيد. و دوتايي شروع كردن به غذا خوردن

+ خيلي خوشمزست ليام. مرسي.
_باعث افتخارمه خوشگل

همين جمله ي ليام باعث شد نوشابه اي كه زين داشت ميخورد بپره گلوش و به سرفه بيفته
سرفه ي زينم باعث از جا پريدن ليام و به طرف زين رفتنش شد.

_ خوبي؟
+ اهم. خوبم

زين و ليام تو سكوت به غذا خوردنشون ادامه دادن و زين تمام مدت از ريكشني كه به "خوشگل" گفتن ليام نشون داد خجالت كشيد.

بعد از شام تصميم گرفتن رو مبل بشينن و ويژه برنامه ي كريسمس رو نگاه كنن. تلوزيون داشت آهنگاه دهه 90 رو پخش ميكرد.

_ از تعطيلات سال نو لذت ميبري؟
+ عاليه

زين چطور ميتونست بد بگذرونه وقتي تمام مدت با ليام بود. اين ديگه چه سوال احمقانه اي بود ليام پرسيد.

بعد از دو ساعت گوش كردن به موسيقي، ليام ساعتشو نگاه كرد و ديد كه نيم ساعت ديگه سال نو ميشه.

_ چيزي تا سال نو نمونده

و زين حرفشو تائيد كرد

_ يه حسي بهم ميگه كه امسال عاليه

بعد از گذشتن سه آهنگ ديگه ليام از زين درخواست رقص كرد

_برقصيم؟
+ من كه بلد نيستم
_من راهنماييت ميكنم خوشگل

ليام امشب قصد جون زينو كرده بود.

زين بلند شد و دست ليامو گرفت. ليام دستشو رو كمرش گذاشت. زين دستشو دور گردن ليام پپيچوند.
زين مراقب بود پاهاي ليامو لگد نكنه.

And I wont pull through without you by my side

+چرا اينجوري صدام ميكني؟
_ چجوري؟
+ بهم ميگي خوشگل
_ خب، چون خوشگلي

"خوشگل" از زبون ليام برا زين كلمه ي بزرگي بود،‌خيلي بزرگ.

+ ليام من اصلا خوشگل نيستم

ليام سرشو به زين نزديك كرد

_ هستی زين. تو درخشاني. حتي ونگوگ هم نميتونه زيبايي تو رو نشون بده

Baby can you feel me imagining im looking in yours

زين ساكت موند و به جديت ليام فكر كرد.

+ من...من....

چشماي زين از رو چشماي ليام به سمت لب هاش سر خورد . لب هايي كه فقط چند سانت ازش فاصله داشت. اونا خيلي به بوسیدن نزديك بودن

_ درسته كه فراموشي دارم.......... ولي فكر نكنم هيچوقت كسيو..... اندازه ي تو دوست داشتم...

ليام زينو به خودش نزديك تر كرد. شنيدن اين حرفا از زبون زين براش خيلي شيرين بود

+ منم همينطور

Cause I cant go on living in the memory of our song

و لب هاشون بالاخره بهم چسبيد...

سر ليام كج شد و لب هاشو به آرومي رو لب هاي زين حركت داد. لباي زينو حس كرد كه دارن به لباش فشار ميارن.

اون بي تجربه بود ولي از اون مهم تر، عاشق بود.

زين سر ليامو بيشتر نزديك خودش كرد. سينه شون كاملا بهم چسبيده بود. همه چيزشون برا هم ساخته شده بود.

بعد از چند دقيقه از هم فاصله گرفتن. لب هاشون خيس و قرمز شده بود.

تو چشماي هم خيره شدن و دوباره همو بوسيدن. همه چيز عالي بودن. ميدونستن كه اين لحظات با هيچ چيز قابل مقايسه نيست.

با شنيدن شمارش معكوس از هم جدا شدن و پيشونيشونو بهم تكيه دادن.

آتيش بازي از تلوزيون و پنجره قابل ديدن بود و وقتي صدايي شبيه بمب بلند شد از ته دلشون بهم لبخند زدن.

_ سال نو مبارك خوشگل

ليام دوباره زينو بوسيد و زين همراهيش كرد.


آقایون داداشام! یادتون میره وُت بدین؟!🤨
این پارتو تقدیم میکنم به یه ریدر خوب maryamhoseiny 💜
تگ و فالو و اَد و شِیر کردن یادتون نره💜

paint (ziam, Persian Translation) [COMPLETED]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora