ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee

You're mine,i'm yours!

(ووت ستاره ای مارشمالوییست*.*)

(Sweet creature_Harry styles▶)

لویی با قلقلک شدن دماغش از خواب بیدار شد
دماغشو چین داد و هری رو بیشتر توی بغلش فشار داد و سعی کرد دوباره بخوابه

خنده هایی که کنترل شدن و ریز ریز و دوست داشتنین*

لویی که فهمید کی داره توی بغلش شیطونی می کنه منتظر شد
وقتی دوباره دماغش قلقلک داده شد یکدفعه هری رو محکم توی بغلش فشار داد و بین بازوهاش کشیدش تا روی شکمش بشینه!

هری حالا بلند خندید و باعث شد لویی هم برای اون صدای بهشتی لبخند بزنه ولی چشماشو باز نکنه!

هری روی سینه ی لویی خوابیده بود و کاملا بدنش روی بدنش بود
دستاشو صاف زیر روی سینه ی لویی گذاشته بود و جونشو پشت دستاش گذاشته بود

مثل بچه گربه ها خوابیده بود روی سینش و به صورت اخمالوش نگاه می کرد

صورتشو برد جلو و دماغشو زیر گلوش کشید
زیر فکش...
روی دماغش...
تا اینکه صدای غریدن لویی رو از ته گلوش شنید و دوباره چونشو روی دستاش گذاشت و چشماشو محکم بست

لویی که تمام مدت می دونست هری داره چیکار می کنه وقتی دید ساکت شده چشماشو باز کرد و نگاهش کرد

با دوتا چشم سبز درشت مواجه شد که با خنده و ذوق نگاهش می کردن

ای خدا!*~*

"هی کیتن کوچولو!"
صدای گرفته و دورگه لویی باعث شد هری متعجب بهش نگاه کنه و اروم روی لباشو ببوسه

"لوعه رو چیکار کردی؟ صدای لو این طوری نبود!"
لویی بخاطر شیرینی این موجود صورتی خندید و بیشتر توی بغلش فشارش داد

هری از توی بغلش بیرون اومد و نشست روی....
عی خدا شروع شد بازم!

هری خواست جدی باشه پس انگشتشو اورد بالا و جلوی صورت لویی که با لبای گاز گرفته به هری که روی دیکش نشسته نگاه می کرد تکون داد

"امروز دیگه می ریم تمرین می کنیم لوعه! من وقتم داره تموم می شه...."
"هز..."

"دو روز دیگه مسابقس و ما هنوز هیچ کار نکردیم!...."
"هری..."

"امروز و امشب و فردا به نظرم برای تمرین خوب باشه!..."

لویی به موجودِ پر حرفی که روی شکمش نشسته بود و برای خودش می برید و می دوزید نگاه کرد و یکدفعه کمرشو گرفت و جاشو باهاش عوض کرد

هری از ناگهانی بودنش جیغ کشید و به لویی که حالا جدی توی چشماش نگاه می کرد خیره شد

"چیز دیگه نیاز نداری سوییت کریچر؟"
لویی با چشمای ریز به هری که دستور می داد و توی رویای خودش بود ولی حالا شوک زده با دهن 0 مانندش زیر لویی بود نگاه کرد